شماره ۱۶۵

شماره ۱۶۵ هنر موسیقی، خرداد و تیر ۱۳۹۶، شامل گفت‌وگو با اسماعیل واثقی و مروری بر کارنامۀ هنری او، یادی از کریم فکور، اسنادی از درگذشت درویش‌خان، نقش موسیقی و موسیقی‌دان در ایام انتخابات، نگاهی به کتاب پشت‌و‌رو دربارۀ پینک فلوید نوشتۀ نیک میسون و … منتشر شد.

 

عکس روی جلد: اسماعیل واثقی

طراح گرافیک: استودیو مرکزی، سعید فروتن

✔️ برای سفارش نسخۀ کاغذی مجله و دریافت آن از طریق پست با ارسال یک پیام به honaremusighi@ در تلگرام یا شمارۀ ۰۹۱۹۸۰۸۶۴۱۰در واتس‌اپ و یا ایمیل هنر موسیقی honaremusighi@gmail.com، درخواست خود را با ذکر شمارۀ مجله به ما اعلام کنید.

جلد مجله هنر موسیقی شماره ۱۶۵

فهرست مقالات

سرمقاله: ما را در این معامله هیچ اختیار نیست!

ما حرفمان را هم‌صدا با بسیاری از آزادگان تاریخ گفته‌ایم حتی در بحبوبه‌ی منجمد سال‌های پیش از انقلاب. به‌یاد دارم وقتی را که زنده‌یاد «عبدالرحمان فرامرزی»، سردبیر مشهور و شجاع روزنامه‌ی کیهان سخنی به‌راستی فراتر از مرزهای «بیان» در آن سال‌های دهه‌ی چهل در روزنامه‌ی کیهان نوشت قریب به این مضمون که اگر جلوی اسرائیل گرفته نشود به‌زودی می‌رسد روزی که ملک سلیمان را با استناد به شعر «حافظ»، مال خود کند. آن روزها کمتر صدایی این‌چنین به‌روشنی و با فریاد به‌گوش می‌رسید. روزی که زنده‌یاد استاد شهید «مطهری»، آن‌طور که امروز هم از رسانه‌ها می‌شنویم، با فریادهای جان‌خراش می‌گریست و در مظلومیت «انسان» فریاد می‌کرد که اگر امروز رسول خدا حضور داشت چه می‌گفت و از چه کسانی تبرّی می‌جست و چه می‌کرد؟ (نقل به مضمون) ما آن روز گرچه مانند امروز از چگونگی اوضاع و عملکرد فاجعه‌ی صبرا و شتیلا آگاه نبودیم، اما می‌دانستیم قدرت‌های بی‌منطق شیطان‌مدار، درست در میان جامعه‌ی جهانیِ کشورهای مسلمان یک کشورِ نه یهودی بل صهیونیسم در زیر پوشش عقیده به کلیم الله، به کلام آراسته به میدان آورده‌اند تا با اختیار تام، بکشد و ببرد و بسوزاند و... .

مهدی ستایشگر

شماره ۱۶۵

سرمقالهشماره ۱۶۵ هنر موسیقیمهدی ستایشگر

از هنرستان موسیقی ملّی تا حضور در ارکسترهای غربی

گفت‌وگو با اسماعیل واثقی

«اسماعیل واثقی» در سال ۱۳۲۵ در تبریز متولد شد. تحصیلات ابتدایی خود را در تهران به‌پایان رساند و در سال ۱۳۴۰-۱۳۳۹ وارد هنرستان موسیقی ملّی شد. در هنرستان موسیقی، تعلیم ساز سنتور را زیر نظر «حسین ملک» آغاز کرد و نزد «ارفع اطرایی»، «محمد حیدری» و «فرامرز پایور» ادامه داد و هم‌زمان ساز تنبک را نیز نزد «حسین تهرانی» و سپس «محمد اسماعیلی» فراگرفت. وی پس از فارغ‌التحصیلی از هنرستان در سال ۱۳۴۶ در رشته‌ی آهنگ‌سازی وارد دانشکده‌ی موسیقی هنرهای زیبای تهران شد و از محضر اساتیدی چون «هرمز فرهت»، «محمدتقی مسعودیه»، «علیرضا مشایخی» و «کریستین داوید» بهره برد. پس از پایان دوره‌ی دانشگاه در سال ۱۳۵۰، به‌مدت سه سال در هنرستان موسیقی ملی، دانشسرای هنر و دانشسرای عالی به آموزش حین خدمت پرداخت و در سال ۱۳۵۳ برای ادامه‌ی تحصیل به اتریش رفت و در رشته‌ی آهنگ‌سازی از آکادمی موسیقی وین فارغ‌التحصیل شد.
او از بدو ورود به موسیقی با علاقه‌ی خاصی که به آهنگ‌سازی داشت قطعات مختلفی می‌ساخت که می‌توان به نمونه‌هایی از قبیل تنظیم «تصنیف‌های عارف و شیدا» با صدای «سیما مافیها»، «چهارمضراب برای دو سنتور و ارکستر»، «قطعه‌ای برای ورزش مدارس»، موسیقی ضمیمه‌ی قصه‌های «صبحی»، آلبوم‌های «کوچه» و «آفتاب خوبان» نام برد. به‌گفته‌ی خودش در دوره‌ی اقامت در اتریش تاکنون به‌صورت رسمی در ۲۸۰۰ کنسرت در سراسر دنیا با ساز سنتور، تنبک و دیگر سازهای کوبه‌ای به‌همراه گروه‌های مختلف موسیقی، به‌ویژه با گروه Clemencic Consort به‌سرپرستی Rene Clemencic و چندین کنسرت با «یویوما»، کنسرت ناسیونال فرانسه و کنسرت‌های جاده ابریشم حضور داشته است. وی در سال ۲۰۰۹ میلادی به‌دلیل ۳۳ سال فعالیت آموزشی و برگزاری کنسرت‌های آموزشی برای کودکان و نوجوانان در استان تیرول اطریش به‌همراه کلمنیچ، عنوان پروفسوری را از طرف وزارت فرهنگ اطریش دریافت کرد.  اما آخرین اثر اسماعیل واثقی قطعه‌ی موزیکالی است بر روی منظومه‌ی «ویس و رامین» سروده‌ی «فخرالدین اسعد گرگانی» که در سال ۲۰۱۵ در سالن کنسرت‌هاوس وین با گروهی از سازها و آواز ایرانی اجرا شد و به‌بهانه‌ی ساخت این اثر و دیگر آثار و فعالیت‌های او، با ایشان گفت‌وگویی کرده‌ایم که در ادامه می‌خوانید.
بیشتر
اسماعیل واثقیتصنیف‌های عارف و شیداتنبکحسین دهلویحسین واثقیسنتورسیما مافیهاشماره ۱۶۵ هنر موسیقیکارمینا بوراناکلمنچیچ کُنزُرتگفت‌وگونوازندگان سنتورهنرستان ملّی موسیقیویس و رامین

مروری بر کارنامۀ هنری اسماعیل واثقی

«اسماعیل واثقی» از هنرجویان کوشا و بااستعداد هنرستان موسیقی ملّی در سال‌های ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۶ بود؛ در دورانی که استاد «حسین دهلوی» ریاست این هنرستان را برعهده داشت. واثقی دیپلم خود را در رشته‌ی نوازندگی سنتور از این هنرستان دریافت کرد و در این راه معلمان سنتور وی به‌ترتیب عبارت بودند از: «حسین ملک»، «ارفع اطرایی»، «محمد حیدری» و «فرامرز پایور». اعتبار و قدرت نوازندگی وی در هنرستان به‌اندازه‌ای بود که استاد دهلوی به او پیشنهاد کرد که به‌عنوان آزمون عملی فارغ‌التحصیلی‌اش، نوازنده‌ی سولوی سنتور قطعه‌ی معروف «کنسرتینو برای سنتور و ارکستر» باشد؛ قطعه‌ای که دهلوی آن را با همکاری یار دیرینش استاد فرامرز پایور در سال ۱۳۳۷ (براساس آواز بیات اصفهان، گوشه‌ی لیلی و مجنون در همایون، چهارمضراب چهارگاه و دستگاه ماهور) نوشته بود و می‌شود گفت که نخستین اثر یک آهنگ‌ساز ایرانی در این فرم موسیقایی برای ساز سنتور محسوب می‌شد. در اجرای نخستین این اثر، استاد پایور نوازنده‌ی سولوی سنتور بود و مسلم است هنرجویی که منتخب استاد دهلوی برای اجرای دوباره‌ی این قطعه با ارکستر صبا باشد، قطعاً تبحر زیادی در نوازندگی این ساز برای ارکستر داشت. حدود دو سال پیش از این (یعنی در سال ۱۳۴۴) نیز اسماعیل واثقی و «اسماعیل تهرانی» به‌دعوت دهلوی نوازندگی قطعه‌ی دیگری از او موسوم به «دوئو سنتور» را بر‌عهده گرفتند که در سال ۱۳۳۳ نوشته شده بود و برای نخستین‌بار در سال ۱۳۳۶ منتشر و توسط فرامرز پایور و «داریوش صفوت» به‌اجرا در آمد. در آن زمان واثقی و تهرانی هر دو از شاگردان کلاس محمد حیدری بودند؛ اما در سال ۱۳۴۶ و هنگام دریافت دیپلم تحصیلی، اسماعیل تهرانی کماکان شاگرد محمد حیدری باقی ماند و اسماعیل واثقی سال آخر تحصیلی‌اش را بنا به‌درخواست استاد دهلوی زیر نظر استاد پایور سپری کرد. ...
ارکستر صبااسماعیل واثقیپروندهحسین دهلویحسین واثقیسنتورشماره ۱۶۵ هنر موسیقیصبحی مهتدیعلی عظیمی‌نژادانفرامرز پایورکنسرتینو برای سنتور و ارکسترمحمد حیدریموسیقی فیلمنوازندگان سنتورهنرستان ملّی موسیقی

در اوج آسمان

یادی از کریم فکور

پس از پیشگامان ترانه‌سرایی «علی‌اکبر شیدا» (۱۲۸۵-۱۲۲۲)، «ابوالقاسم عارف قزوینی» (۱۳۱۲-۱۲۵۷)، «محمدتقی بهار» (۱۳۳۰-۱۲۶۵) و «محمدعلی امیرجاهد» (۱۳۵۶-۱۲۷۵) و هم‌زمان با راه‌اندازی رادیو در ایران ترانه‌سرایانی چون «محمدحسن رهی معیری» (۱۳۴۷-۱۲۸۸) پای در راه نهادند و به ترانه رنگ‌و‌رویی دیگر بخشیدند. رهی در سده‌ی پیشین چشم به جهان گشوده بود. در میان سرایندگان زاده‌ی سده‌ی چهاردهم‌ که چندی پس از رهی به شیوه‌ی تازه‌ترِ سرایندگی روی آوردند نام پنج تن بیش از دیگران می‌درخشد: «رحیم معینی کرمانشاهی» (۱۳۹۴-۱۳۰۱)، «سید اسماعیل نواب صفا» (۱۳۸۴-۱۳۰۳)، «کریم فکور» (۱۳۷۵-۱۳۰۴)، «بیژن ترقی» (۱۳۸۸-۱۳۰۸) و «تورج نگهبان» (۱۳۸۷-۱۳۱۱). بی‌آنکه هنر دیگر سرایندگان کامکار را، که یا کم‌کار بوده‌اند یا در میان کارهای پرشمارشان آثار ماندگار بسیار نبوده است، نادیده بگیریم، باید گفت تا پیش از انقلاب اسلامی، پنج تنِ نام‌برده با داشتن کارنامه‌ای پربرگ و گران‌سنگ بیشترین اثرگذاری را بر شنوندگان و دوستداران موسیقی داشته‌اند. از این پنج تن که همگی درگذشته‌اند، کریم فکور که افزون بر ترانه‌سرایی در شاعری، روزنامه‌نگاری، فیلم‌نامه‌نویسی و آهنگ‌سازی نیز دست داشت، با آنکه ترانه‌هایی بسیار نامدار دارد، کمتر شناسانده و شناخته شده و در پژوهش‌ها و گزارش‌ها کمتر از دیگران به او پرداخته شده است. یکی از دشواری‌هایِ بررسی ترانه‌سرایی فکور آن است که وی ترانه‌های خود را گرد نیاورده و به‌دست چاپ نسپرده است. آن دسته از سروده‌های پراکنده‌ی وی نیز که در کتاب‌های گلچینِ ترانه آمده با لغزش‌های کوچک و بزرگ بسیار چاپ شده است و نمونه‌ای چند از لغزش‌های گردآورندگان این کتاب‌ها را در پی‌نوشت‌های جستار ما توانید دید. در جستار پیش‌ِرو برآنیم که نگاهی کوتاه و گذرا به کارنامه‌ی هنری کریم فکور بیفکنیم.

مهدی فیروزیان

شماره ۱۶۵

ابوالقاسم عارف قزوینیادبیات و موسیقیالهه نازبیژن ترقیترانهترانه‌سراترانه‌سراییتصنیف‌سازتورج نگهبانرحیم معینی کرمانشاهیشماره ۱۶۵ هنر موسیقیعلی‌اکبر شیداغلامحسین بنانکریم فکورمحمدتقی بهارمحمدحسن رهی معیریمحمدعلی امیرجاهدمهدی فیروزیان

گفت‌و‌شنید

نگاهی به آلبوم گفت‌و‌شنید اثر پیمان سلطانی

آلبوم «گفت‌و‌شنید» براساس خمسه‌ی نظامی گنجوی، با اجرای نوازندگان ارکستر فیلارمونیک ارمنستان، آهنگ‌ساز «پیمان سلطانی»، آواز «غلامرضا رضایی»، «سعید ادیب». خوانش اشعار «یارتا یاران». با توجه به چند آلبوم اخیرِ پیمان سلطانی («گفت‌و‌شنید»، «وشتن» و «خیام‌خوانی») می‌توان گفت که هنر اصلی او این است که خوانندگان را به «آواز‌خواندن» وا می‌دارد و در این زمانه‌ای که سمت‌و‌سویِ آهنگ‌سازان به‌سمتِ تصنیف‌سازی (آن هم از نوع رمانتیک و تلفیقیِ سنتی یا پاپ) است، این حرکتِ خلاف جریان، شایسته‌ی تقدیر است؛ تقدیر از این جهت که تسلیمِ پسندِ بازاری زمانه نشده و می‌کوشد سطح سلیقه‌ی شنونده را بالا ببرد، نه اینکه خود را مطابقِ پسندِ او پایین بیاورد. البته که قائل به اصالتِ آواز و برتری ذاتیِ آن در موسیقی ایرانی نیستم و هر چیزی را به‌جای خویش نیکو می‌دانم، ولی در‌عین‌حال معتقدم، خمیرمایه و برگ برنده‌ی اصلی موسیقی این سرزمین در آواز است و خلق و ابداعِ خواننده در این عرصه صورت می‌گیرد. تصنیف، با آنکه برای عامه‌ی شنوندگان دلچسب‌تر است، ولی الزاماً هنر و تواناییِ خواننده را نمایندگی نمی‌کند. یک تصنیفِ دلنشین ممکن است با اجرایِ ده‌ها خواننده هنوز هم دلنشین باشد و در مجموع می‌توان گفت تصنیف هنرِ آهنگ‌ساز است و آواز هنرِ خواننده. جنبه‌ی دیگرِ کار پیمان سلطانی که ستایش‌برانگیز است، آن است که در کارهای خود کم‌فروشی نمی‌کند؛ یعنی آلبوم‌های او عموماً با ارکسترهای کامل و ضبط‌های دقیق و درجه یک انجام شده است و به‌اصطلاح «قیمتِ تمام‌شده‌ی» کارهای او، چندین برابر کارهایی است که به‌صورت خانگی و با دو،‌ سه ساز سر‌و‌تهِ کار را به‌هم آورده‌اند. (هر چند گاهی به‌لحاظ تعدد ملودی و تکرار موتیف ثابت، شبهه‌ی کم‌فروشی در آثار او هم رخ می‌نماید!)
در کارهای سلطانی حُسن دیگری هم هست: توجه به ظاهرِ سی.دی و محتویات و توضیحات کامل. همه‌ی کارهای اخیر او حاوی دفترچه‌ای مفصل است که ضمن داشتن استاندارهای طراحیِ گرافیک، توضیحاتِ مُکفی درباره‌ی محتوای آلبوم و چگونگی شکل‌گیری آن دارد. متأسفانه برخی از تولید‌کنندگان آلبوم‌های موسیقیِ مشاهیرِ این کشور، چنان کم‌فروشی می‌کنند که گویی مخاطب را به‌هیچ گرفته‌اند و با حداقل توضیحات و گاهی یک تک‌برگ با گرافیکِ نامطلوب، نشان می‌دهند که برای شعور بصریِ مخاطب هیچ اهمیتی قائل نیستند. حتی دیده‌ام گاهی حاضر نیستند عکسی باکیفیت از هنرمندِ مورد نظر تهیه کنند و به نخستین، تکراری‌ترین و بی‌کیفیت‌ترین عکسی که در اینترنت و امثال آن یافته‌اند، بسنده می‌کنند. هر چند درباره‌ی همین آلبوم اخیر گفتنی است که انتظار بود، نام نوازندگان (یا دستِ‌کم نوازندگان سازهای ایرانی) در آن درج می‌شد.
بیشتر

محمدرضا ضیاء

شماره ۱۶۵

آلبوم گفت‌و‌شنیدآواز‌ خواندنادبیات و موسیقیارکستر فیلارمونیک ارمنستانپیمان سلطانیتصنیفسعید ادیبشماره ۱۶۵ هنر موسیقیغلامرضا رضاییمحمدرضا ضیاءنظامی گنجوینقد آلبومیارتا یاران

دسته‌بندی، طبقه‌بندی، صورت‌بندی، فرمول‌بندی

نقد موسیقی به زبان ساده: قسمت پنجم

حالا که توصیف و مقایسه‌ی آثار موسیقی را یاد گرفتیم، اگر خوب انجامشان بدهیم می‌توانیم شباهت‌های قطعه‌ها را زود پیدا کنیم. اگر قطعه‌های موسیقی را براساس شباهت‌هایشان به‌هم ربط بدهیم، یعنی آن‌هایی را که شبیه‌اند در یک دسته بگذاریم به مرحله‌ی دسته‌بندی رسیده‌ایم. دسته‌بندی یکی از روش‌های مهم درک‌کردن چیزها در دنیای ماست. دانشمندان اغلب از آن استفاده می‌کنند. چیزها را برحسب شباهت و ارتباطشان با همدیگر در دسته‌هایی قرار می‌دهند و رویشان یک اسم کلّی می‌گذارند (مثلاً اسم گونه) تا بعداً برای شناساییِ راحت‌تر از آن استفاده کنند. مثلاً آدم‌ها را به نژادهای مختلف تقسیم می‌کنیم و می‌گوییم سفیدپوست، زردپوست، سرخ‌پوست، سیاه‌پوست. این دسته‌بندی‌ها به ما اطلاعاتی درباره‌ی کسی که درون یکی از دسته‌هاست، می‌دهد. وقتی می‌گوییم «مورگان فریمن» و «محمد علی (کِلِی» و «باراک اوباما» هر سه سیاه‌پوست‌اند، حتی اگر هیچ‌کدام از آن‌ها را نشناسیم بخشی از ویژگی‌های ظاهری‌شان مثل رنگ پوست، شکل تقریبی دماغ و ... در نظرمان فورا مجسم می‌شود. یکی از چیزهایی که منتقدان موسیقی با آن سروکار دارند همین دسته‌بندی است. ...
آروین صداقت‌کیشتجزیه‌و‌تحلیل موسیقیتفسیر موسیقیتوصیف آثار موسیقیچطور موسیقی را نقد کنیم؟شماره ۱۶۵ هنر موسیقیفلسفه موسیقیمقایسه آثار موسیقیمنتقد موسیقیموسیقی‌شناسینقد موسیقی

اگر آوازی به دل می‌نشیند اتفاقی نیست

گفت‌وشنودی با امیرمحمد تفتی

«امیرمحمد تفتی» در سال ۱۳۴۸ در یزد متولد شد. از کودکی در محضر پدر به فراگیری تلاوت قرآن پرداخت؛ اما با شروع مقطع دبیرستان به‌طور جدی فراگیری هنر آواز و موسیقی را دنبال کرد و نزد «اصغر حج‌فروش» و «اصغر حسینی» گوشه‌های آوازی و برخی تصانیف را آموخت که حاصلش کسب مقام نخست کشوری در اردوهای رامسر و نیشابور در سال‌های ۶۷ تا ۶۹ بود. وی با ورود به دانشگاه، تمرینات مستمر و منظم خود را ادامه داد و در مسابقات موسیقی دانشجویان در میان برگزیدگان رشته‌ی آواز جای گرفت. پس از فارغ‌التحصیلی به تهران مهاجرت کرد و حدود دو سال در محضر «مجید کیانی»، ردیف دوامی را فراگرفت. او ضمن تحقیق در زمینه‌های مختلف هنر و ادبیات و مدت ده سال در مجالست و مؤانست با زنده‌یاد «پرویز مشکاتیان» توانست مباحث مختلف موسیقی به‌ویژه تلفیق شعر و موسیقی را درک و دریافت کند. تفتی فعالیت‌های متعددی در عرصه‌ی موسیقی داشته است؛ ازجمله اجرای برنامه با گروه وزیری به‌سرپرستی «کیوان ساکت» (۱۳۷۸)، کنسرت با گروه عارف به‌سرپرستی پرویز مشکاتیان (۱۳۷۹-۱۳۸۰)، اجرای برنامه در دومین جشنواره‌ی فرهنگی‌هنری ایران در بریتانیا (۱۳۸۳)، کنسرت به‌همراه گروه نیستان به‌سرپرستی «کورش متین» (۱۳۸۳)، اجرای برنامه در کنگره‌ی بین‌المللی بیدل دهلوی (۱۳۸۵)، بزرگداشت امیرخسرو دهلوی در هند (۱۳۸۵) و... و نیز اجرا در آلبوم‌های: «رمز مستی»، «سبز جاویدان»، «نای شکسته»، «شهر بی‌صدا»، «بی‌برگی» و «پرواز چه سازم». در دفتر نشریه با ایشان گفت‌وگویی داشته‌ایم که در پی می‌خوانید.

تحریریه

شماره ۱۶۵

آموزش آواز ایرانیآوازآوازخوانامیرمحمد تفتیپرویز مشکاتیانخوانندهردیف آوازی دوامیشماره ۱۶۵ هنر موسیقیکورش متینکیوان ساکتگروه عارفگروه نیستانگروه وزیریگفت‌وگومجید کیانی

اسنادی از درگذشت درویش‌خان

«غلامحسین‌خان درویش» یکی از برجسته‌ترین معلمان و نوازندگان تار و سه‌تار و آهنگ‌سازان موسیقی دستگاهی ایران در اواخر دوره‌ی قاجار به‌حساب می‌آید. شرح حال و فعالیت‌ها و زندگی هنری درویش را بسیاری از تاریخ‌نویسان و محققان موسیقی در مکتوبات خود آورده‌اند. یکی از نکات مهم در پایان زندگی درویش‌خان ماجرای فوت او است. به‌استناد بسیاری از متون، خاطرات و روایات موجود درویش را به‌درستی قربانی تصادف اتومبیل دانسته‌اند؛ اما در برخی منابع از او به‌عنوان نخستین جان‌باخته بر اثر حادثه‌ی اتومبیل در ایران یاد شده است که خلاف واقع است؛ چرا که در روزنامه‌های پیش از فوت درویش می‌توان گزارش‌های فراوانی در خصوص فوت اشخاص بر اثر برخورد با اتومبیل بیشتر به‌دلیل تاریکی معابر پایتخت مشاهده کرد. با‌این‌حال شاید بتوان درویش را نخستین هنرمند مشهور جان‌باخته در یک حادثه‌ی تصادف با اتومبیل در ایران دانست.
نکته‌ی دیگر روایاتی است که بیشتر به‌نقل از «مرتضی‌خان نی‌داوود» درباره‌ی فوت درویش ذکر شده که در آن‌ها دلیل فوت را ترس از حادثه و شوک روحی قلمداد کرده‌اند و آورده‌اند که درویش جسماً سالم بود، ولی چندین روز را در حال بیهوشی گذراند؛ اما اسناد تاریخی نکاتی دیگری را بر ما می‌نمایانند. از آن‌جمله اینکه درویش دچار شکستگی دست نیز شده و در اثر ضربه‌ی مغزی همان دم بیهوش شده و پیش از آنکه صبح فردای حادثه بدمد بدرود حیات گفته است. همچنین تاریخ تصادف و فوت درویش بر طبق این مستندات شامگاه سه‌شنبه اول آذرماه ۱۳۰۵ است و صبح روز بعد (چهارشنبه، دوم آذرماه) در ظهیرالدوله به‌خاک سپرده شده است. شرح این حادثه تا روز خاکسپاری و مجلس ترحیم درویش و همچنین مجلس یادبودی که به‌مناسبت چهلم درگذشت او در گراندهتل برگزار شده و هنرمندانی نیز در این مراسم به‌یاد درویش به اجرای برنامه پرداخته‌اند در چند سند تاریخی پیش رو آمده است که در ادامه مرور خواهد شد.
بیشتر

محمدرضا شرایلی

شماره ۱۶۵

تاریخ موسیقیدرگذشت درویش‌خاندرویش‌خانروح‌الله خالقیسرگذشت موسیقی ایرانشماره ۱۶۵ هنر موسیقیظهیرالدولهعلی‌نقی وزیریغلامحسین‌خان درویشمحمدرضا شرایلیمدرسه عالی موسیقیمرتضی‌خان نی‌داوودموسیقی دوره قاجارنوازندگان تارنوازندگان سه‌تار

خلوتگه راز

نیم‌نگاهی بر آنچه در خلوت یک آوازخوان می‌گذرد

در دل هر آوازخوان، هزاران آواز ناخوانده پنهان است؛ آوازهایی نامکشوف که بایستی در‌صدد کشف آن‌ها برآید و بر زبان و حنجره‌، جاری‌شان کند. نگارنده جدای از اشتغال روزمره‌اش به هنر آواز، روزنامه‌نگار است. گاهی دوستان از نشریه‌های موسیقایی یا سینمایی زنگ می‌زنند و سفارش مطلبی با موضوعی خاص می‌دهند؛ موضوعی که اگرچه گاه به‌ذهنم نرسیده، اما به‌یک‌باره با شنیدن عنوان مطلب سفارش داده شده، پنجره‌ای مقابل ذهنم گشوده می‌شود و عجیب‌تر اینکه، گاهی این سفارش‌ها یا در وقت فراغت‌های مقطعی به من داده می‌شود، یا آن‌قدر موضوع پیشنهادی جالب و جذاب است که بی‌اختیار دست از زندگی و کارهای روزمره می‌شویم‌ و ناخواسته به اندیشیدن (درباره‌ی موضوع) و نگارش آن مطلب به‌خصوص مشغول می‌شوم. در این دو دهه اشتغال به روزنامه‌نگاری نیز چند‌بار پیش آمده است که یک مطلب را خیلی سریع و طی دو، سه ساعت پس از سفارش آماده کرده‌ام و بعد از انتشار نیز از بازخوردها و نتیجه‌ی کار راضی بوده‌ام.
راستش همیشه در چنین مواقعی از خودم می‌پرسم به‌راستی اگر فلان دوست همکار از فلان نشریه، زنگ نمی‌زد و سفارش فلان مطلب را نمی‌داد سرنوشت این محتوایی که در ذهن من سرگردان بود چه می‌شد؟ اصلاً از من گذشته که قطره‌ای هستم در اقیانوس بی‌کران هنر نوشتن و در این مُلک به‌حساب نمی‌آیم، ‌تکلیف آن همه اندیشمند و صاحب‌نظر که همگی هم سواد، تجربه، نگاه، دانش و قلم بهتر و والاتری نسبت به من دارند، چه می‌شود؟ تا کی باید (با وجود اوضاع اسفبار چاپ و نشر و سرانه‌ي مطالعه در کشورمان) این همه موضوع، مطلب، مقاله و کتاب خوب و مفید ‌که در ذهن اهل قلم نهفته است همین‌طور راکد و نامکشوف باقی بماند و با مرگ هر یک از این عزیزان راهی دیار عدم شود؟ بگذریم؛ راستش همیشه فکر می‌کنم نسبت بالا (با قدری تفاوت) در میان آوازخوانان و اصلاً همه‌ی اهالی موسیقی (شامل نوازنده، آهنگ‌ساز و بقیه) هم صادق است و همان رابطه میان موضوع نوشتار و ذهن نویسنده (که به‌صورت بالقوه، همیشه در میان اهل قلم وجود دارد) در بین اهل موسیقی هم در زمینه‌ی وجود انبوهی آهنگ و آواز و تصنیف و ترانه جاری است.
بیشتر

علی شیرازی

شماره ۱۶۵

آوازآوازخوانترانهتصنیفشعرشماره ۱۶۵ هنر موسیقیعلی شیرازی

کارتووونِ ماه (9)

محمدرضا ثقفی

شماره ۱۶۵

شماره ۱۶۵ هنر موسیقیکارتون موسیقیکارتووونِ ماهکاریکاتور موسیقیمحمدرضا ثقفی

رِنگ میهنی به رَنگ سیاسی

نگاهی بر نقش موسیقی و موسیقی‌دان در ایام انتخابات

موسیقی ایرانی در گذر زمان و با توجه به اتفاقات اجتماعی دوران مختلف، دچار تغییر و تحولات بسیاری شده است که سبب شده تا آثاری با بن‌مایه‌ی اجتماعی‌سیاسی توسط هنرمندان به‌صورت نغماتی جلوه کند که پس از گذشت سال‌ها از تولیدشان، به‌عنوان آثار ملی‌میهنی در مناسبت‌های مختلف استفاده شوند؛ از ترانه‌ی جاودانه‌ی «ای ایران» و «یار دبستانی من» گرفته تا سرودهای انقلابیِ «سپیده» و «رزم مشترک». اما ایام انتخابات بهترین و بیشترین زمان برای شنیده‌شدن موسیقی‌هایی با مضامین ملی‌میهنی است. بازترشدن فضای اجتماعی جامعه نسبت به روزهای قبل از این ایام را می‌توان در کوچه و خیابان‌های شهر حس کرد و موسیقی نیز از این قاعده مستثنا نیست؛ به‌طوری‌که نامزدهای انتخاباتی با نزدیک‌شدن به فضای تبلیغات، موسیقی‌های مورد‌علاقه‌ی خود (یا حتی مردم) را تولید یا استفاده و پخش می‌کنند و به‌عنوان ابزاری برای ارائه‌ی شعارهای انتخاباتی خود به‌کار می‌برند. چنان‌که به‌کرات دیدیم و شنیدیم بلندگوهایی را که در مقابل ستادهای انتخاباتی، ترانه‌های مناسبتی مختلفی را بنا به ذائقه‌ی نامزد مربوطه پخش می‌کنند. پس شاید بتوان این ایام را مناسب‌ترین زمان برای عرضِ‌اندام موسیقی دانست؛ ابزاری که همواره به‌عنوان یکی از اثربخش‌ترین روش‌های انتقال مفاهیم اجتماعی و سیاسی به مخاطبان مورد استفاده‌ی سیاست‌مداران قرار گرفته است. در این یادداشت نگاهی داریم به نقش موسیقی و موسیقی‌دان در ایام انتخابات و برخی از آثار موسیقایی ملی‌میهنی استفاده‌شده در کارزارهای مختلف سیاسی.

محمدجواد صحافی

شماره ۱۶۵

آثار موسیقایی ملی‌میهنیانتخابات و موسیقیای ایرانرزم مشترکسپیدهسرودهای انقلابیشماره ۱۶۵ هنر موسیقیمحمد‌جواد صحافییار دبستانی من

نکاتی مغفول دربارۀ انتخابات

تتلو و جامعۀ هنری ایران

در هر انتخابات مردمی و آزاد در هر کجای دنیا، اتفاقات و پدیده‌های خاصی روی می‌دهند که توجه به آن و تحلیل واقع‌گرایانه‌ی آن، بی‌تردید سبب رشد و تکامل خرد جمعی و فرهنگ ارتباطی جامعه می‌شود. در انتخابات ریاست‌جمهوری ۲۹ اردیبهشت امسال نیز وقایع و نکات ریز‌و‌درشتی، در تمامی زمینه‌ها روی داد که در زمینه‌های سیاسی و اقتصادی قابل تحلیل است؛ اما یکی از پدیده‌های فرهنگی بسیار مهم که امسال نادیده انگاشته شد و جامعه‌ی هنری ایران نباید ساده و سطحی از آن بگذرد، پدیده‌ی «تتلو» و دیدار او با نامزد اصلی یکی از دو جناح رقیب بود. اینکه چرا آقای «رئیسی» و جناح اصول‌گرا، او را به‌عنوان یکی از هنرمندان نسل جوان مورد عنایت قرار دادند و از آن مهم‌تر، اینکه بازخورد جامعه‌ی فرهنگی و هنرمندان جامعه به این پدیده (به‌خصوص در شبکه‌های اجتماعی) چطور بود و پاسخ تتلو به آن چگونه؟

فرزاد میرحمیدی

شماره ۱۶۵

انتخابات و موسیقیتتلوشماره ۱۶۵ هنر موسیقیفرزاد میرحمیدی

پینک فلوید را به اعضایش تقلیل ندهیم

نگاهی به کتاب پشت‌و‌رو نوشتۀ نیک میسون

بهار سال ۱۳۸۹ بود که سروکله‌ی کتابی با عنوان پشت‌و‌رو (inside out) در کتاب‌فروشی‌ها پیدا شد توضیح اینکه کتاب تاریخچه‌ی خصوصی گروه «پینک فلوید» و به‌قلم «نیک میسون» (درامر پینک فلوید) بود. انتشارات مس با ترجمه‌ی «بردیا بهنیافر» این کتاب را منتشر کرده بود؛ انتشارات گمنامی که اگر اشتباه نکنم چند آلبوم راک از‌جمله «حیرت» ساخته‌ی «مهرداد هویدا» را منتشر کرده است. شاید با توجه به سیل طرفداران پینک فلوید اگر این کتاب با روش بهتری عرضه می‌شد اتفاقات بهتری برایش می‌افتاد و البته هنوز هم دیر نشده است. خواندن این کتاب ممکن است در نهایت، دید جدیدی به دوستداران پینک فلوید بدهد و آنچه در ادامه می‌خوانید شاید یک مرور و بازنگری کلاسیکِ کتاب نباشد، اما حاصل تأثیری است که خواندنِ پشت‌و‌رو، بر یک طرفدارِ پینک فلوید گذاشته است.

سیامک قلی‌زاده

شماره ۱۶۵

پینک فلویددیو گیلمورراجر واترزسیامک قلی‌زادهشماره ۱۶۵ هنر موسیقیکتاب پشت‌و‌رومعرفی کتابموسیقی راکنقد کتابنیک میسون

معما و خلق جهانِ شخصی متصور

پدیده‌های فراتر از موسیقی و صنعت موسیقی: قسمت ششم

در بخش پیش از این سلسله‌نوشته، به چند اثر متمایز با پِی‌رنگ امید به آینده‌ی بهتر، امید تغییر از وضعیت بد، پایان سوگ و آغازی نو پرداختیم و به‌عنوان نمونه چند اثر متمایز با چنان پی‌رنگی را به‌اختصار آوردیم؛ اما جادوی موسیقی تنها این نیست که در لحظات و غم و تنهایی، همراه ما باشد یا شنونده‌ی آن را از ماتم بیرون بیاورد. بسیاری از آثار ماندگار نه‌تنها تکلیف شنونده را روشن نمی‌کند، بلکه آن‌چنان گستره‌ای از احتمالات و تعابیر مختلف را پیش روی شنونده خود قرار می‌دهد که هر کسی می‌تواند با کمک قوه‌ی تخیل آنچه خود تصور می‌کند، در آن بیابد.
ایگلزترانهشماره ۱۶۵ هنر موسیقیصنعت موسیقیمحمدعلی پورخصالیانموسیقی راکهتل کالیفرنیا

یک‌صد آلبوم برتر تاریخ موسیقی راک: قسمت دوم

کتاب‌های متعددی با عناوینی از قبیل ۱۰۰  آلبوم برتر تاریخ موسیقی، ۱۰۱  آلبومی که باید قبل از مرگ شنید و نظایر این در سال‌های اخیر چاپ شده‌اند که فهرست‌های مندرج در آنان با اندک اختلافی مشابه یکدیگرند. به‌طور کل معیار ارزش‌گذاری و انتخاب آن‌ها توسط جمعی از منتقدان بزرگ موسیقی، آلبوم‌هایی است که در هنگام انتشار تأثیری نیرومند بر دوستداران موسیقی داشته‌اند و اکنون در زمره‌ی آثار کلاسیک مدرن محسوب می‌شوند. ناگفته نماند که به شماری از آنان بعد از انتشار توجه خاصی نشد؛ ولی در گذر زمان تأثیر جادویی آنان نیز آشکار شد. اگر خواننده‌ی قدیمی این نشریه باشید حتماً یادتان هست که در شماره‌ی ۱۵۶ (فروردین و اردیبهشت ۱۳۹۵) ده عنوان از برترین‌های تاریخ موسیقی شرح داده شد؛ البته تحلیل‌هایی که در کتاب‌های موسیقی و در نشریات معتبر از این آلبوم‌ها شده، بسیار مفصل‌تر بوده‌اند، اما ما حجم معینی از هر عنوان را از منابع متفاوت به فارسی برگردانده‌ایم. در ادامه بدون در‌نظر‌گرفتن رتبه‌ها، ده عنوان دیگر از آنان را مرور می‌کنیم تا در فرصت‌های آتی به هشتاد عنوان دیگر برسیم.

محسن گلتاش

شماره ۱۶۵

الویس پریسلیبیتلزپینک فلویدتاریخ موسیقیجان لنونجیمی هندریکسرولینگ استونزسایمون و گارفونکلشماره ۱۶۵ هنر موسیقیلِد زپلینماروین گِیمایلز دیویسمحسن گلتاشموسیقی راک

سالومه اثر ریشارد اشتراوس (۲)

سیری در آثار برجستۀ اپرای جهان: قسمت دوم

در شماره‎ی پیشین و قسمت نخست این مطلب به زندگی و آثار اشتراوس پرداخته شد. در ادامه‎ی آن در این قسمت یکی از آثار برجسته‎ی اشتراوس یعنی اپرای «سالومه » و ساختار روایی و تفسیر آن را خواهید خواند. ...
آهنگ‌سازآهنگ‌ساز رمانتیکاپرااپرای سلطنتی برلیناپرای وینبرتون دی. فیشرپَساواگنریپوئم‎سمفونیکتفسیر موسیقیریشارد اشتراوسسالومهشماره ۱۶۵ هنر موسیقیمحمد برفر

واقعاً این همان زندگی است که می‌خواهیم؟

نگاهی به تازه‌ترین آلبوم راجر واترز

هنر گاه از ضوابط اخلاقی فاصله می‌گیرد و ویرانگر می‌شود. خود منتقد اصلی خویش است و کنشی راستین است به جامعه‌ی پیرامونش. حال «راجر واترز» پس از ۲۵ سال با تازه‌ترین آلبوم خود به دنیای موسیقی بازگشته است. او در تازه‌ترین آلبوم خود همچنان پویا و متعهد عمل می‌کند؛ آلبومی با مدت زمان ۵۴ دقیقه که تهیه‌کننده‌ی آن را «نیگل گادریچ» برعهده داشته است. می‌توان گفت آهنگ «واقعاً این همان زندگی است که می‌خواهیم؟» در ابتدا نوعی موسیقی مینی‌مالیستی را تداعی می‌کند که ویژگی آن ضرب یکنواخت، تنالیته‌ی واضح و نیز تکرار دائم الگوهای کوتاه ملودیک است. این تکرار را گیتار الکتریک که به‌صورت آرپژ نواخته می‌شود و در قسمت بعدی پیانو بر‌عهده گرفته است. ترانه‌ی این آهنگ یکی از سیاسی‌ترین قطعاتی ا‌ست که راجر واترز در طول فعالیت هنری خود نوشته است. ...

محمد بیگی

شماره ۱۶۵

پینک فلویدترانهترانه‌سراراجر واترزشماره ۱۶۵ هنر موسیقیگیتار الکتریکمحمد بیگیموسیقی راکموسیقی مینی‌مالیستینقد آلبومنیگل گادریچ