شماره ۱۷۴
شماره ۱۷۴ هنر موسیقی، آبان-دی ۱۳۹۷ منتشر شد. در این شماره نگاهی داریم به آیکونوگرافی موسیقایی ایران معاصر که تأملی است اجمالی دررابطهبا عکس در تاریخ معاصر موسیقی ایران، و یادداشتی به بهانۀ پاسداشت ارفع اطرایی از معصومه مهرعلی، مروری بر اقتصاد و ساختار صنعت موسیقی در ایران، مروری بر شیوۀ نتنگاری فرامرز پایور، دربارۀ نوشتن مرور موسیقی، واکاوی «نَواژه» اثر مسعود شناسا در بستر زمانی خویش، نگاهی به نقش موسیقی در زبان، تأثیرات موسیقی بر نقاشی مدرن، یادداشتهایی به بهانۀ انتشار چاپ دوم کتابهای «موسیقی ایرانی»شناسی و موسیقی ایرانی در شعر سایه، ساختار، موتیف و تکنیکهای موسیقایی در اولیس جویس و… از دیگر مطالب این شماره هستند.
تصویر روی جلد: نوازندگان دورۀ قاجار
طراح گرافیک: استودیو مرکزی، سعید فروتن
✔️ برای سفارش نسخۀ کاغذی مجله و دریافت آن از طریق پست با ارسال یک پیام به honaremusighi@ در تلگرام یا شمارۀ ۰۹۱۹۸۰۸۶۴۱۰در واتساپ و یا ایمیل هنر موسیقی honaremusighi@gmail.com، درخواست خود را با ذکر شمارۀ مجله به ما اعلام کنید.
سرمقاله: بهانه از دست رفت
قدر آیینه بدانیم چو هست/ نه در آنوقت که افتاد و شکست
یادداشتی به بهانۀ پاسداشت ارفع اطرایی
آیکونوگرافی موسیقایی ایران معاصر
تأملی اجمالی دررابطهبا عکس در تاریخ معاصر موسیقی ایران
آشتی میان اقتصاد و هنر
مروری بر اقتصاد و ساختار صنعت موسیقی در ایران
مروری بر شیوۀ نتنگاری فرامرز پایور
دربارۀ نوشتن مرور موسیقی؛ قسمت اول
مرور موسیقی و هدف آن چیست و مخاطب مرور کیست؟
گمشده در تاریخ
واکاوی «نَواژه» اثر مسعود شناسا در بستر زمانی خویش
موسیقی مجاز و غیرمجاز؟!
نگاهی به موسیقی ایران طی چهار دهۀ گذشته
موسیقی نشانه
نگاهی به نقش موسیقی در زبان
غلطی مصطلح
شیوۀ نتنویسی کیبورد ارنجر
نواهای دلانگیز مقامنوازان ایرانی
نگاهی به موسیقی در فرهنگ لر و لک
موسیقی و آزادی ملّی
در گذر تاریخیِ موسیقی کلاسیک جهان
نقش کردن موسیقی
تأثیرات موسیقی بر نقاشی مدرن
مرزهای موسیقی ایرانی کجاست؟
به بهانۀ انتشار چاپ دوم کتاب «موسیقی ایرانی»شناسی
سایه و موسیقی (۱)
به بهانۀ انتشار چاپ دوم کتاب موسیقی ایرانی در شعر سایه
ناقص گوش میکنیم، ناقص درک میکنیم
نگاهی به آسیبهای روش گوش کردن موسیقی باکلام غیرایرانی
تنها انسان گریان نیست
نگاهی به گروه «ساکن روان»
تلاشی بیادعا
نگاهی به آلبوم «استاد فرار» اثر امیر خاکی
نوای تنبور در «خانۀ تنبور»
به پاسداشت دومین جشنوارۀ منطقهای کهن آواهای تنبور
یکصد آلبوم برتر تاریخ موسیقی راک: قسمت چهارم
ترانۀ شیرین قدیمی عشق (۲)
ساختار، موتیف و تکنیکهای موسیقایی در اولیس جویس، قسمت دوم
سالیان درازی است که اولیس وسوسۀ ذهنیام باقی مانده است. بیستواندی سالپیش برای نخستینبار نسخهای از رُمان را در یکی از کتابفروشیهای خیابان انقلاب که عمدتاً کتابهای دستِ دوم خارجی میفروخت، یافتم؛ کتابی که دربارۀ آن بسیار خوانده و شنیده بودم. کتابی که میدانستم در کنار «فینگانزویک» [شبزندهداری فینگانها]، دشوارترین رمان تاریخ ادبیات جهان است و درعینحال، مهمترین آن. خوب بهیاد دارم که یک بعدازظهر سرد پاییزی بود و از آسمان گرفته و ابریِ تهران، باران ریزی نَمنَم میبارید؛ هوایی که جان میداد برای پرسهزنی و اینکه درنهایت بروی جایی بنشینی و درحالیکه جُرعهجُرعه فنجان قهوهات را مینوشی و آرام به سیگارت پُک میزنی، چشم بدوزی به دانههای باران که نَرم بر شیشهها فرو میریزد. اما آن روز، من وسوسۀ دیگری داشتم: رفتن به گوشهای دنج،؛ بیرون آوردن کتاب از پوشش لاستیکیاش و پیش از هر چیز، بلعیدن رایحۀ نشئهآور کاغذِ کُهنۀ آن که با بویِ باران درهم آمیخته بود. کاغذ کتاب کاهی بود، با جلد مشکی و حروف سفید که لوگوی انتشاراتی پنگونن، در قسمت پایین سمت راست آن دیده میشد.
آن روز، کتاب دیگری نیز خریداری کرده بودم: دلباختۀ خانم چَترلیِ دی. ایچ لارنس؛ کتابی که پیشتر راجع به برخی شباهتهای آن با اولیس، در یک سخنرانی و در مقالهای مستقل، گفته و نوشتهام؛ ازجمله شباهتها و تفاوتهای دو شخصیت زن این رمانها؛ مالی بلوم در اولیس و کنستانس (کانی)، در دلباختۀ خانم چَترلی و اینکه هر دو زن به جستوجوی رهاییاند و هر دو، در آتشِ شوری نهانی میسوزند و ما رهایی آنان را در پایان دو کتاب، به دو شیوۀ متفاوت میبینیم: کانی، ملک اشرافی شوهرش، سِرکلیفورد را در راگبیهال ترک میکند تا به همراه شکارچیِ شوهرش، ملورز، زندگی جدیدی را آغاز کند و مالی، خود را در اپیزود نهاییِ اولیس («پنه لوپ»)، به دست جریان خودانگیختۀ ذهنش میسپرد. اما تفاوت، در اینجاست که مالی در پایان این مکاشفه، بهسوی شوهرش، لئوپولدبلوم، بازمیگردد؛ چرا که بلوم، تنها مردی است که زیروبم شخصیت مالی را بهخوبی میشناسد؛ مثل سازی که تنها او میتواند زخمه بر سیمهایش بزند و شور و احساس را از نهانگاه آن برانگیزاند. ازاینروست نیز،که تکگفتار درونی مالی با خاطرۀ او از نخستین رابطۀ عاشقانهاش با بلوم بهپایان میرسد. باری، دلباختۀ خانم چَترلی را ظرف چند روز تمام کردم. و اما اولیس؟ هر بار که به سراغ آن میرفتم، از همان پیچِ نخستِ هزارتوی خود، بیرونم میانداخت. گویی به زبان راز با من میگفت که نه، هنوز زود است. باید سالیان سال، ریاضت بکشی، چون سالکی نوپا، طی طریق کنی تا بلکه تازه بتوانی از پایاب بگذری و به دریای خروشان من پای در نهی؛ آنوقت هم تضمینی نیست که جان سالم بهدر بری. چهبسا سالیانِ سال همچون اودیسئوس که آوارۀ دریاها ماند، سرگردان پیچوخمهای اثر من باقی بمانی. بهراستی، پس از اینهمه سال، هنوز هم آوارۀ هزارتوی اولیس هستم. هنوز هم اولیس وسوسۀ ذهنی من است و هنوز، هر بار با خواندن آن، راز تازهای خود را برمن میگشاید. اولیس، سراسر و پرده در پرده، راز است و یکی از رازهای آن، همین درهم تنیدنش با هنری چون موسیقی است. در بخش پیشین این جستار (در شمارۀ ۱۷۲، تیر و مرداد ۱۳۹۷) یادآور شدم که جویس در اولیس، بهطرزی ماهرانه و پیچیده، از تکنیکهای موسیقایی دررابطهبا جریانِ سیّالِ ذهن شخصیتهای اثرش بهره گرفته است و نیز اشاره شد که مهمترین استفادۀ جویس از موسیقی، مربوط به فصل یازدهم (اپیزود «سیرنها») است. «سیرنها» به دلیل ساختار موسیقایی آن، از فصلهای پیچیدۀ رمان است که دهههاست ذهن اولیسپژوهان را به خود مشغول داشته است. اپیزود «سیرنها»، بهعبارتی نقطۀ عطف اولیس است. در این فصل، جویس ازنظر زبانی، تکنیکهای گوناگونی را تجربه میکند. در واقع، از این فصل به بعد است که زبان، عامداً، به جانب سازهشکنی پیش میرود و فاصلۀ دال و مدلول مرتب افزایش مییابد؛ تا جایی که میتوان اپیزود «سیرنها» را پُلی بهسوی تجربیات نوسَبکگرایانۀ رمان دانست که درنهایت، به جریان خودانگیختۀ ذهن (stream of conciousness) مالی بلوم در اپیزود پایانی («پنهلوپ») منتهی میشود که زبان در آن، تقلیدی است از جریانِ طبیعی ذهن. اینکه بلوم در جایی از رمان میگوید: «موسیقی نوعی تلاش برای سخن گفتن است»، تأکید بر همین اهمیت موسیقایی رمان است.