شمارۀ ۱۸۲

شمارۀ ۱۸۲ هنر موسیقی، فروردین-خرداد ۱۴۰۰ به همراه گفت‌وگو با رضا والی منتشر شد.

«نقد بازار جهان بنگر و آزار جهان» عنوان سرمقالۀ این شماره به قلم سردبیر است و دیگر مطالب متنوع این شماره عبارت‌اند از: نگاهی به علل تحول آهنگ‌سازی رضا والی در چهار دهۀ گذشته، گفت‌وگوی محمد امین شریفی و رضا والی، تحلیل آوازهای «راه شیراز» و «لالایی سر کوهی» از مجموعه‌آوازهای فولکلور شمارۀ ۱۴ رضا والی ازمنظر ریتم، ملودی و هارمونی، بایستگی بازچاپ سروده‌های وثوق‌الدوله، یادی از مجتبی میرزاده به مناسبت شانزدهمین سالگرد درگذشت او به همراه نت‌نوشت قطعۀ «چهل‌ستون»، پیشنهاداتی برای مرکب‌نوازی و مرکب‌خوانی در موسیقی ایرانی، مختصری در باب معضلات و فقر تاریخ‌‌نگاری در تاریخ معاصر موسیقی ایران، مسئلۀ ارکستراسیون و تشکیل ارکستر سازهای ملّی، تاریخچۀ شکل‌گیری بندهای مدرن مردم‌پسند در ایران، نقدی بر کتاب تحریر در آواز ایرانی، بازآفرینی سازهای کهن؛ تخیل یا واقعیت، تأملی معناجویانه بر عریان‌‎سازی ریتم چکش‌های نیبلونگ‎‌ها در اپرای «طلای راین» اثر واگنر، منابع اسطوره‌ای و سنت‌های آوازی در متون باستانی هند، تطبیق دادن «موسیقی رادیو» کیج برای نوازندۀ پارتیتور دیجیتال، قسمت نهم یک‌صد آلبوم برتر تاریخ موسیقی راک و «اربابان جنگ» به مناسبت ۸۰ سالگی باب دیلن.

 

عکس روی جلد: رضا والی

طراح گرافیک: استودیو مرکزی، سعید فروتن، راشین جیحون

 

✔️ برای سفارش نسخۀ کاغذی مجله و دریافت آن از طریق پست با ارسال یک پیام به honaremusighi@ در تلگرام یا شمارۀ ۰۹۱۹۸۰۸۶۴۱۰در واتس‌اپ و یا ایمیل هنر موسیقی honaremusighi@gmail.com، درخواست خود را با ذکر شمارۀ مجله به ما اعلام کنید.

جلد مجله هنر موسیقی شمارۀ ۱۸۲

فهرست مقالات

سرمقاله: نقد بازار جهان بنگر و آزار جهان

آن‌قدر دولت‌ها زیروزبر شدند و تکلیف کاغذها و دستمزدها و... تا درنهایت چه بگویم که هرکس کوسی را به صدا درآورد تا کاسه‌ای را میهمان منزلش کند اما بازهم سرخم نکرد تا مشکلات بعدی که در انتهای صفِ بعد جای خوش کرد! در پاسخ هریک از اهالی ملت هم عبارتی به گوش می‌رسد که بله ... هرکسی سوزد به‌نوعی در غم جانانه‌ای! قبل از هر چیز می‌خواهم به خوانندگان مجلۀ هنر موسیقی اعلام کنم که ترتیبِ انتشار مجله را از ماهانه به دوماهانه ثبت کردیم تا در خوش‌بینانه‌ترین حالت سالانه شش شماره منتشر شود، هرچند در طی یکی دو سال گذشته انتشار مجله نامنظم بوده است اما با توجه به مسائل موجود در اوضاع کنونی و با شرایط فعلی آن را به‌صورت فصلی منتشر می‌کنیم تا «ببینیم چه می‌شود».
البته در فرم گرفتن عبارت مذکورِ «ببینیم چه می‌شود»، صف‌های متنوعی سر می‌کشند؛ از گرفتاری صف ورود کاغذ گرفته تا سرکشی صف‌های دیگری که در پیش هم سر کشیده‌اند که در این صورت صف‌کشیدگان یا توسری خورده و از داخل صف بازگشته‌اند و یا با دیدار دوستی و آشنایی کارشان به راه افتاده و مجله‌شان از صف درماندگان به بیرون راه یافته است. اما این ترتیبِ انتشار ماهانه، دوماهانه یا بنا به عرض بنده فصلی شدن، هرکدام بی‌تردید برای نشریات مصیبتی ویژه دارند زیرا از زمان حال تا آینده‌ای که ناگزیر باید با آن خو بگیرند و به راه بیفتند مشکلات عدیدۀ خون‌چکانی دارند که صاحبان درد بهتر از بنده آن‌ها را می‌دانند و آنچه درنهایت دلِ مقامات بالاتر مجله را به دار مکافات آویزه می‌کند عبارتی است آشنا یعنی همان که عرض کردم: «ببینیم چه می‌شود». به قول حافظ: نقد بازار جهان بنگر و آزار جهان گر شما را نه بس این سود و زیان ما را بس ....
بیشتر

مهدی ستایشگر

شمارۀ ۱۸۲

آهنگ‌ساز و بحران

نگاهی به علل تحول آهنگ‌سازی رضا والی در چهار دهۀ گذشته

رضا والی یک الگو یا سرمشق است؛ نه به آن معنی که معمولاً از این دو کلمه در فارسی استنباط می‌کنیم. منظور این نیست که او یک نمونۀ برجسته از یک موضوع است و باید و شاید که تقلید شود (مثلاً نوعی الگو در آهنگ‌سازی). البته به این معنی هم می‌شود در جنبه‌هایی از کارش چیزی جست‌وجو کرد اما بیش از آن، او الگووار و آینه‌گون بازتاب یک رویداد تاریخی است؛ سرگذشت پرماجرای موسیقی مدرن1 در اواخر قرن بیستم و اوایل قرن بیست‌ویکم.
او هنگامی برای تحصیل به اروپا رفت که از یک‌سو اشکال و تجلی‌های گوناگون مدرنیسم موسیقایی در قامت نوعی جریان اصلی همۀ مراکز آموزشی و فرهنگی تراز اول را در اختیار داشت و از سوی دیگر جز یکی دو جریان اصلی مثل آهنگ‌سازی طیفی و... عمدۀ رخدادهای خیره‌کننده و نو در موسیقی مدرن به تاریخ تعلق داشت. در یک کلام، انقلاب‌های سیستمی بزرگ از سر گذشته بود زیرا جست‌وجوی امر نو یا به بیانی انقلاب مداوم -مخصوصاً آنگاه که موضوع سیستم‌های موسیقایی باشد- هم مانند همۀ منطق‌ها و مفهوم‌های دیگر در دنیای هنر ظرفیت محدودی دارد. در سدۀ بیستم (مخصوصاً تا پایان دهۀ ۱۹۶۰) ظرفیت‌های بسیاری مصرف و رفته‌رفته راه برای خلق رویدادهای تازه یا به خدمت گرفتن ظرفیت‌های مغفول‌مانده کمتر و کمتر شد. این روند در دهۀ ۱۹۸۰ و پس از آن به نقطۀ بحرانی رسید. به‌عنوان شاهد، بحران آن‌طور در هنر نمود پیدا کرد که کسانی در هنرهای دیگری مانند معماری و شعر از مرگ آرام و تدریجی مدرنیسم سخن گفتند (Metzer, ۲۰۰۹: ۱)، بعضی دیگر از بازنوسازی مدرنیسم، بعضی از حاکم شدن نوعی پلورالیسم موسیقایی که در آن همه‌جور مفهوم بستر موسیقایی برای یک آهنگ‌ساز مجاز بود (De La Fuente, ۲۰۱۰: ۱۵۵)، عده‌ای از تأثیر خُردکنندۀ فرهنگ توده (Ross., ۲۰۰۷: ۵۱۵) و دسته‌ای از دانشوران هم از غلبۀ هنر پست‌مدرن بر هنر مدرن.
بیشتر

هویت و ملّیت در موسیقی امروز

گفت‌وگوی محمد امین شریفی و رضا والی

«موسیقی زبان جهانی بشر است»؛ جمله‌ای منسوب به هنری وادزورث لانگ‌فلو1، شاعری آمریکایی که نزدیک به 140 سال از مرگش می‌گذرد. بسیاری همچون او معتقدند موسیقی فراتر از مرزها و به‌دوراز رنگ، نژاد و زبان، مردم جهان را به یکدیگر پیوند می‌دهد، اما در مقابل نیز جمعیت عظیمی، موسیقی را در قالب‌های جغرافیایی، قومی و فرهنگی تعریف می‌کنند و موسیقی را بدون برچسب ملّیت، بی‌هویت می‌دانند. دراین‌میان نباید نقش تحولات سیاسی را در جایگاه امروزین موسیقی نادیده گرفت. وقوع استعمارهای دورۀ دوم و سوم و نفوذ اروپا در دیگر نقاط جهان ازجمله آسیا و آفریقا، بر اجزای مختلف زندگی مردم مناطق مستعمره تأثیر عمیقی گذاشت و فرهنگ به‌ویژه موسیقی نیز از هجوم کشورهای استعمارگر مصون نماند؛ بدین‌ترتیب موسیقی اروپای مرکزی در قامت موسیقی کلاسیک معاصر ظاهر شد و همانند زبان انگلیسی، جامۀ بین‌المللی بر تن کرد.
محمدامین شریفی و رضا والی در این گفت‌وگو به مباحثه‌ای تخصصی در باب هویت و ملّیت در موسیقی امروز پرداخته‌اند و آنچه از قرون وسطی تاکنون بر موسیقی گذشته است را بررسی کرده‌اند. شریفی، آهنگ‌ساز نام‌آشنا در ژانر کلاسیک محسوب می‌شود که تحصیلات آکادمیک را در ایران و آمریکا پشت‌سر گذاشته و دوره‌های متنوعی را در اروپا تجربه کرده است. والی نیز یکی از موسیقی‌دانان برجستۀ کلاسیک زندۀ دنیا به شمار می‌رود که البته سال‌هاست دور از وطن زندگی می‌کند و در دانشگاه معتبر کارنگی ملون آمریکا به تدریس مشغول است. او در هفتمین دهۀ زندگی خود اعتقاد دارد در آینده‌ای نه‌چندان دور، دیگر نه موسیقی و نه حتی فرهنگی برتر به‌عنوان «اَبَرفرهنگ» وجود خواهد داشت و «بین‌المللی حقیقی» در جهان شکل می‌گیرد. این گفت‌وگو را که توسط علی نامجو (روزنامه‌نگار) در اختیار مجلۀ هنر موسیقی گذاشته شده است، در پی بخوانید.
بیشتر

محمدامین شریفی

شمارۀ ۱۸۲

تکنیک‌های چندصدایی در موسیقی معاصر ایرانی

مطالعۀ موردی: تحلیل آوازهای «راه شیراز» و «لالایی سر کوهی» از مجموعه‌آوازهای فولکلور شمارۀ ۱۴ رضا والی ازمنظر ریتم، ملودی و هارمونی

یکی از مهم‌ترین راه‌های دستیابی به تکنیک و بیان موسیقایی آهنگ‌سازان ایرانی که موجب شناخت هرچه بیشتر جریان‌های موسیقی معاصر ایران می‌شود، تحلیل آثار نوشته‌شده روی تِم‌های موسیقی ایرانی است که بدون تردید بررسی این آثار نقش مهمی را در پرورش آهنگ‌سازان نسل‌های بعد ایفا می‌کند. این پژوهش به مطالعۀ آوازهای «راه شیراز» و «لالایی سر کوهی» از مجموعه‌آوازهای فولکلور شمارۀ 14 رضا والی پرداخته که تم‌های آوازهای منتخب از این مجموعه در آواز دشتی‌اند. کاربرد فواصل میکروتونال (ریز‌پرده) در ساختمان نغمگی این آوازها علت اصلی انتخاب آن‌ها جهت بررسی مواجهۀ هارمونیک و شیوه‌های بسط آثار بود. برای تجزیه‌وتحلیل آثار به الگوی ارائه‌شده توسط جان دِیوید.وایت در کتاب تجزیه‌وتحلیلِ جامع موسیقایی ارجاع شده‌، که نوعی تجزیه‌وتحلیل خُرد عناصرِ اصلی موسیقی (ریتم، ملودی و هارمونی) است.
بررسی‌‌های انجام‌شده نشان داد که والی به بسط و گسترش آوازها از‌منظر ریتم و ملودی، نظیر تغییرات متریک و ریتمیک، به‌کارگیری نت‌های زینت، افزودن آلتره و تحریرهای آوازی پرداخته است. آهنگ‌ساز در این آوازها از تکنیک‌های چندصدایی بهره برده است؛ به‌طوری‌که این دو اثر فاقد هارمونی در معنای غربی آن بوده و به‌نوعی این آوازها در یک بستر هارمونیک دشتی نوشته شده‌اند‌ که طی آن ارکستر، در مقابل تمِ خواننده و جوابِ کُرآنگله قرار داده شده است.
بیشتر

بنیامین فسائی

شمارۀ ۱۸۲

بایستگی بازچاپ سروده‌های وثوق‌الدوله

حسن وثوق، نام‌بردار به وثوق‌الدوله، نخست‌وزیر احمدشاه قاجار، گذشته از سیاست، در فرهنگ، ادب و فلسفه جایگاهی برجسته داشت. او که پس از محمدعلی فروغی و پیش از علی‌اصغر حکمت، چندی به ریاست فرهنگستان ایران رسید، در هنر سخنوری و شاعری توانمند، و به گواهی سخن‌سنجان کاردان، در روزگار خود سراینده‌ای کم‌مانند بود. محمدتقی بهار، که پایه‌گذار پژوهش‌های سبک‌شناسی در روزگار ماست، پس از ستایش شاعری وثوق او را «دارای سبکی مستقل» دانسته است (بهار، ۱۳۳۶: ۲۵۸). شفیعی‌کدکنی بر این باور است که وثوق «در شعر مقام بسیار والایی دارد. در بافت تاریخی عصر خودش یکی از سه چهار شاعر توانا به شمار می‌رود و بعضی از قصاید او نمونه‌های برجستۀ شعر عصر مشروطیت و دورۀ بعد از فرمان مشروطیت به شمار می‌رود» (شفیعی‌کدکنی، ۱۳۹۰: ۵۷۹)؛ برای نمونه بسیاری از سخن‌شناسان، ازجمله هوشنگ ابتهاج (سایه)، قصیدۀ «حسرت» او را، که بهار در قصیدۀ «نفثة‌المصدور» مصرع نخست آن را تضمین کرده است (بهار، ۱۳۸۷: ۳۴۵)، «از قصیده‌های خوب زبان فارسی» (ابتهاج، ۱۳۹۱، ج۲: ۸۴۴) می‌دانند. مطلع «حسرت» چنین است: بگذشت در حسرت مرا بس ماه‌ها و سال‌ها چون است حال ار بگذرد دائم بدین منوال‌ها (وثوق، ۱۳۶۳: ۶۱)
وثوق در قالب‌های دیگر هم توانایی خود را نشان داده است؛ برای نمونه قطعۀ «عشق عاریتی» (همان: ۱۲-۱۱) او را غلامحسین یوسفی پس از گزارشی کوتاه، ستوده است (یوسفی، ۱۳۷۶: ۶۵۶). شعر بلند «تقدیر»، که بیت نخست آن کمابیش به مثل سائر بدل شده، نیز نمونه‌ای از هنر مثنوی‌سرایی اوست: چون بد آید هرچه آید بد شود یک بلا ده گردد و ده صد شود (وثوق، ۱۳۶۳: ۱۴۵) وثوق‌الدوله بر زبان فارسی و اسالیب کهن چیرگی دارد و شعرش از دایرۀ واژگانی گسترده‌ای برخوردار است. ازهمین‌رو واژه‌هایی دشوار یا کم‌کاربرد هم در شعرهایش دیده می‌شود؛ برای نمونه تنها شاهدِ شعری واژۀ «متطبّب» به‌معنی کسی که مدعی طبابت است و در آن مهارتی ندارد، در لغت‌نامۀ دهخدا، فرهنگ فارسی معین و فرهنگ بزرگ سخن این شعر وثوق است: مرگ درین روزگار دارویِ آلام ماست چون نشناسد کسی از متطبّب طبیب۱ (همان: ۱۱۹) کهن‌گرایی زبانی وثوق همراه با بهره‌گیری او از قرآن، حدیث، حکمت، فلسفه، نجوم، طب و... در مضمون‌پردازی و تلمیحات و اشارات اشعارش، برخی ابیات او را پیچیده و دشوار کرده است و ازهمین‌رو این دست از اشعار برای کسانی که با شعر کهن آشنایی ندارند نیازمند شرح و گزارش است. گاه حتی به نظر می‌رسد در اشعاری که پیچیدگی چندانی ندارد، اشارات او به‌درستی دریافته نشده است؛ برای نمونه سخن‌سرای برجسته، مهدی حمیدی شیرازی، هرچند شعر «حسرت» وثوق را می‌پسندیده و آن را به‌عنوان یکی از اشعار برگزیدۀ خود از گنجینۀ شعر معاصر آورده، روبه‌روی مصرع نخست بیت زیر علامت تعجب نهاده (حمیدی، ۱۳۳۴، ج۳: ۱۰۰) که نشان می‌دهد او سخن را سست یا ناتندرست می‌پنداشته است: علم‌ است نزدِ برتران، لااعلمِ پیغمبران جهل‌ است علمِ این خران، چون دعویِ رمّال‌ها (وثوق، ۱۳۶۳: ۶۳) اما سخن وثوق، استوار و سنجیده است. «لااَعلمُ» که در اینجا به پاس وزن «لااعلمْ» خوانده می‌شود و در حالت اضافه کسره می‌گیرد، به‌معنی «نمی‌دانم» است. «لاأَعْلَمُ» سه بار در قرآن کریم آمده و جالب اینکه هر سه بار سخن پیامبران بوده است. عیسی(ع) به خداوند گفته: «وَلاأَعْلَمُ مَا فِی نَفْسِکَ» (مائده، ۱۱۶) و نوح(ع) به مردم آگاهی داده: «لاأَعْلَمُ الْغَیْبَ» (هود، ۳۱). خداوند نیز به پیامبر اسلام(ص) فرموده است که همین سخن را به مردم بگوید (انعام، ۵۰). وثوق می‌گوید: در دید و داوریِ آنان که به لحاظ معرفتی نسبت به دیگران برتری دارند (برتران)، «نمی‌دانم» گفتنِ پیامبران (اظهار بی‌اطلاعی آنان از عالم غیب و سرّ هستی)، نشان کمال علم و معرفتِ حقیقی آنان است و در برابر آن، لاف دانش و آگاهی زدنِ مردمان نابخرد و نادان (که وثوق آنان را برای خوارداشت به استعاره «خر» خوانده است) مانند ادعای رمّال (یعنی کسی که با بهره‌گیری از رمل و پیشگویی می‌خواهد به عالم غیب یا چیزهای نادانسته آگاهی بیابد) پوچ و بی‌معنی است. دیوان وثوق تاکنون سه بار چاپ شده است. دو بار با گردآوری علی وثوق و یک بار همراه با نسخۀ دست‌نویس شاعر به کوشش ایرج افشار. در جستار پیشِ‌رو از این آثار با نشانه‌های اختصاری یاد می‌شود: دیوان شادروان حسن وثوق (علی وثوق): «الف». آثار وثوق (علی وثوق): «ب». دیوان وثوق (ایرج افشار): «ج». دست‌نوشتۀ وثوق، نسخه‌بدل: «د». هر سه چاپ پیشین، لغزش‌ها، کاستی‌ها و ناراستی‌هایی دارد که می‌کوشیم، ضمن ارج نهادن بر تلاش گردآورندگان گرامی، با آوردن چند نمونه از هرگونه کاستی و لغزش، به‌کوتاهی از آن‌ها یاد کنیم تا نشان دهیم که اشعار وثوق همچنان نیازمند پیرایش و چاپی دیگر است.
بیشتر

مهدی فیروزیان

شمارۀ ۱۸۲

صنیع دانا انگارۀ دل داناست

یادی از مجتبی میرزاده به مناسبت شانزدهمین سالگرد درگذشت او به همراه نت‌نوشت قطعۀ «چهل‌ستون»

همواره در بحث از موفقیت یک نوازندۀ خوب و ماهر، صحبت از دو مقولۀ «استعداد و ذوق» و «تمرین و پشتکار» به میان می‌آید؛ بدین معنی که برخی موفقیت یک نوازنده را بیشتر در تلاش و تمرین او می‌دانند که یک امرِ فردی و اکتسابی است. این دسته بیشتر بر این اعتقادند که ذوق و استعداد شرط لازم است نه کافی. به‌عبارت‌دیگر بسیاری از افراد ذوق و استعداد موسیقی دارند اما از زیرِ بار تمرین‌های منظم و هدفمند، که لازمۀ اساسی نوازندگی است، شانه خالی می‌کنند و درنهایت به جایی نمی‌رسند و برعکس آن‌هایی که استعداد و ذوق متوسطی دارند ولی هدف‌دار و باپشتکار هستند، می‌توانند در هنر نوازندگی موفق شوند. برخی نیز بیشتر ذوق و قریحه‌ را مؤثر و دخیل در موفقیتِ یک نوازنده می‌دانند که بیشتر یک امر ذاتی و درونی است. عمدتاً از دلایل آن‌ها این است که بسیاری از افراد تمرین و پشتکارِ یکسانی دارند اما نهایتاً آن کسی موفق‌تر است که ذوق و استعداد بیشتری دارد و چه‌بسا هنرجویان بسیاری در کنسرواتوارها و هنرستان‌های موسیقی مشغول به تحصیل و کار هستند و تمرین‌های منظمی هم دارند اما حرف آخر را در موفقیت و کامیابیِ هنرمند، میزانِ ذوق و قریحه‌اش‌ می‌زند. در اینکه هر دوی این عوامل در موفقیتِ‌ موسیقایی یک نوازنده مهم، ضروری و مؤثر هستند شکی نیست اما اختلاف‌نظر این دو طرز فکر، در میزان و درصد هرکدام از این عوامل است و به‌اصطلاح، صحبت از این است که درنهایت کدام‌یک بر دیگری خواهد چربید. البته نباید فراموش کرد که عوامل دیگری همچون «آموزش صحیح»، «وجود بسترهای اجرایی مناسب برای ارائه‌ و عرضۀ کار»، «حمایت اجتماعی و دولتی از هنرمند» نیز در موفقیت هنرمندان تأثیر‌گذار است. بحث دراین‌باره خود موضوع مفصلی است که در این مختصر نمی‌گنجد و غرض از ذکر این نکته آن بود که دو گونه طرز فکر دربارۀ موفقیت در نوازندگی (و اساساً بیشتر امور هنری) وجود دارد.
در موسیقی کلاسیک ایرانی در سدۀ گذشته، بیشتر نوازندگانِ‌ تراز اول و متبحر هر دوی این عوامل را باهم و در حد بسیار بالایی داشته‌اند؛ یعنی هم استعداد و ذوق سرشاری داشته‌اند و هم تمرین‌های فراوان و بسیار و طاقت‌فرسا، که در‌این‌باره در کتاب‌های تاریخ‌ موسیقی و صحبت‌های صاحب‌نظران حکایت‌های بسیاری در دست هست ۲. بااین‌وجود، حتی در قضاوت‌ برخی از اهل فن نیز دیده می‌شود که گاه ذوق و قریحه را برای برخی نوازندگان بالاتر و مؤثرتر از تمرین و ممارست‌ آن‌ها می‌دانند. مثلاً از افرادی چون استادانِ مرتضی محجوبی، رضا ورزنده، جلیل شهناز و احمد عبادی نام برده می‌شود که در عین داشتن مهارت بالای اجرایی، ذوق و قریحۀ این افراد و به‌اصطلاح، «حال»ِ ساز این اساتید چیز دیگری ا‌ست و این ذوق و قریحۀ سرشارشان است که کار خودش را کرده و چه‌بسا نوازندگان بسیار خوب دیگری هم در میان‌ هم‌نسلی‌های این افراد پیدا می‌شوند که با وجود تمرین‌های بیشتر و داشتن مهارت بسیار، نتوانستند به جایگاه هنریِ‌ آن‌ها برسند ۳. البته سنجش صحت این‌گونه ارزیابی‌ها در این مختصر نمی‌گنجد و نگارنده نیز نه آن‌ها را رد می‌کند و نه بر آن‌ها صحه می‌گذارد و صرفاً به بازگوی برخی از شنیده‌ها پرداختم. وقتی صحبت از موضوع بالا و نیز این گروه از هنرمندان پیش می‌آید، به‌احتمال‌قوی، نام مجتبی میرزاده به میان کشیده می‌شود. او برای بسیاری از موسیقی‌دانان نمونۀ تمام‌عیار ذوق و قریحه‌ است. به‌واقع‌ میرزاده دراین‌میان یک مورد جالب‌توجه است؛ چرا که با نوازنده‌ا‌ی روبه‌رو هستیم که از آموزگاری خاص بهره‌مند نبوده و نیز گسترۀ فعالیتش در قیاس با بسیاری از موسیقی‌دانان هم‌نسلش، وسیع‌تر است و طبیعتاً همین گسترۀ زیاد نیازمند مهارت بالایی است. اگر بخواهیم دربارۀ مجتبی میرزاده قضاوتی داشته باشیم باید بگوییم که او ترکیبی عجیب از استعداد، قریحه و مهارت بود. استعداد بسیار او موقعی مشخص می‌شود که بدانیم وی هیچ‌گاه موسیقی را، طبق‌ گفتۀ خودش، نزد کسی یاد نگرفته و معلمی نداشته است. او دراین‌باره می‌گوید: «من‌ شاگرد هیچ‌کس‌ نبوده‌ام‌، در همان‌ زمان‌ که‌ ویلن‌ خریدم‌ ۱۴ساله‌ بودم‌ و معلمی‌ در کرمانشاه‌ جهت‌ تدریس‌ این‌ ساز وجود نداشت‌. فقط‌ شخصی بود که‌ شیوۀ‌ درست ‌گرفتن‌ ویلن‌ را برایم‌ توضیح‌ داد و گفت‌ ماهی‌ ۱۵ تومان‌ شهریه‌ می‌گیرم‌ و به‌ تو آموزش‌ می‌دهم‌. من‌ هم‌ این‌ موضوع‌ را به‌ پدرم‌ گفتم‌ که‌ شدیداً عصبانی‌ شدند و با یک‌ چوب‌ آن‌قدر مرا کتک‌ زد و بعد ویلن‌ را از من‌ گرفت‌ و مخفی کرد و گفت: "‌ساز را خریدی،‌ حالا می‌خواهی‌ ماهی‌ ۱۵ تومان‌ هم‌ شهریه‌ بدهی؟!" خلاصه‌ با پادرمیانی‌ و اصرار مادرم‌ ساز را بعد از چند روز به‌ من‌ داد و درکل‌ استادِ من‌ فقط‌ کنجکاوی‌ چشم‌ و گوش‌ من‌ بود. در این‌ راه‌ تنها الگوی‌ کاری‌ و انگیزۀ‌ اصلی من‌ در نوازندگی ویلن‌ و الگوی‌ اصلی‌ام‌ آقای‌ پرویز یاحقی بودند و بیشتر سازِ ایشان‌ را می‌شنیدم‌. ضمناً مطالعۀ‌ تعدادی از کتاب‌های‌ مربوط‌ به‌ موسیقی‌ نیز بود» (لینک ۴).
بیشتر

رامتین نظری‌جو

شمارۀ ۱۸۲

پیشنهاداتی برای مرکب‌نوازی و مرکب‌خوانی در موسیقی ایرانی

مدلاسیون یا مدگردی به‌عنوان یکی از عناصر مهم در زیباشناختی موسیقایی و همچنین به‌عنوان عنصری برای تنوع ملودیک در اکثر فرهنگ‌های موسیقایی جریان دارد. مدگردی در موسیقی ایرانی بر دو بستر استوار است. نخست، مدگردی‌هایی که در ردیف موسیقی ایرانی و در درون هر دستگاه در جریان است و دوم مدگردی‌هایی فراتر از یک دستگاه که مد مبدا و مد مقصد در دو دستگاهِ متفاوت هستند و راهکار آن در ردیف تبیین نشده است، ولی با تحلیل مدال مدها می‌توان راهکارهایی برای این نوع از مدلاسیون تدوین کرد. هدف از این مقاله، ارائۀ راهکارهایی تدوین‌شده برای مدلاسیون‌های بین دستگاهی است که نزد موسیقی‌دانان ایرانی به مرکب‌نوازی و مرکب‌خوانی مشهور است.
برای نیل به این هدف با پیشنهاد سه فرمول هم‌پوشانی دانگ‌ها، پیوستگی دانگ‌ها و تداخل دانگ‌ها، سعی در ارائۀ راهکار‌هایی مدون جهت مرکب‌نوازی و مرکب‌خوانی در موسیقی ایرانی می‌شود. در این مقاله به این نتیجه رسیدیم که مدگردی در موسیقی ایرانی بر دو بستر استوار است؛ نخست مدگردی‌هایی در دورن هر دستگاه که شیوۀ آن توسط راویان ردیفِ موسیقی ایرانی طبقه‌بندی شده است و دوم مرکب‌نوازی و مرکب‌خوانی که با احاطه بر دانگ‌شناسی مد مبدا و مد مقصد و با آگاهی از خاصیت هم‌پوشانی، پیوستگی و تداخل دانگ‌ها می‌توان به آن جامه عمل پوشاند.
بیشتر

نستوه رمضانی

شمارۀ ۱۸۲

مختصری در باب معضلات و فقر تاریخ‌‌نگاری در تاریخ معاصر موسیقی ایران

ضرورت رویکردهای تاریخ فرهنگی و تاریخ اجتماعی موسیقی در ایران

تاریخ معاصر موسیقی در ایران، علی‌‌رغم مخاطبین و علاقه‌‌مندان بسیارش، حوزه‌‌ای است که می‌‌توان ادعاد کرد به‌معنای دانشگاهی آن، ‌چنان‌که در مجامع بین‌‌المللی دانشگاهی رایج است، رواج نیافته است. این امر را به‌آسانی می‌‌توان از تعداد اندک مطالعات جدی و دانشگاهی در این حوزه دریافت. علاوه‌‌براین، تاریخ معاصر موسیقی در ایران عموماً مرادف است با روایات و خاطرات برجای‌‌مانده از فعالان موسیقی در دهه‌‌های گذشته. در یکی دو دهۀ اخیر نیز، علی‌‌رغم آغاز تلاش‌‌هایی جدی جهت گردآوری اسناد صوتیِ موسیقی و رشد پژوهش‌‌های مبتنی بر دیسکوگرافی، کوششی جدی از سوی محققین برای ایجاد حوزۀ تاریخ معاصر موسیقی به معنایی که در اینجا بیان خواهد شد، انجام نشده است. در رشتۀ اتنوموزیکولوژی نیز درس تاریخ معاصر موسیقی ایران از سرفصل‌‌های مغفول این رشته در ایران است.
تا پیش از تأسیس رسمی رشتۀ اتنوموزیکولوژی در ایران، روایت خاصی از این رشته در فضای دانشگاه غلبه داشت که عمدتاً بر موسیقیِ اقوام، شیوۀ خاصی از تجزیه‌‌وتحلیل و رسالات ادوار گذشته متمرکز بود. بااین‌حال دروس فعلیِ این رشتۀ تازه‌‌تأسیس دربرگیرندۀ گرایش‌‌های متنوع مرتبط با شناخت موسیقی است و موضوعات گوناگونی که در دانشگاه‌‌های کشورهای دیگر به‌عنوان بخشی از زیرشاخه‌‌های موسیقی‌‌شناسی و یا دیگر رشته‌‌ها به ‌‌شمار می‌‌روند، در ایران به‌عنوان موضوعات اتنوموزیکولوژی تدریس می‌‌شوند؛ امری که البته بسیار شایسته و درخور ستایش است و سبب شده تا حدی خلأ پژوهش‌‌‌‌های علمیِ جدی در حوزۀ موسیقی در ایران جبران شود. بااین‌حال آنچه جای تعجب دارد، غیبت درس تاریخ معاصر موسیقی در ایران (و نه موسیقی ایرانی) است که در جدول آموزشی این رشته مشاهده نمی‌‌شود. اگرچه درسی چون مباحث ویژه در تاریخ موسیقی به‌عنوان یکی از مهم‌ترین دروس این رشته تدریس می‌‌شود، اما درون‌‌مایۀ این درس از محتوای یک درس اختصاصیِ تاریخ معاصر موسیقی ایران فاصله دارد و بیشتر به آموزش برخی از رویکردهای تاریخی می‌پردازد. همچنین از سویی دیگر در سال‌‌های اخیر پایان‌‌نامه‌‌های متعددی در حوزۀ تاریخ معاصر موسیقی از سوی دانشجویان این رشته به نگارش درآمده است و این خود نشان‌‌دهندۀ اقبال دانشجویان به موضوعاتی در حوزۀ تاریخ معاصر موسیقی بوده، اما همچنان واحدی برای تدریس این حوزه در دانشگاه ارائه نشده است. این نوشتار ضمن تأکید بر ضرورت ایجاد درسی جهت مطالعه و آموزش تاریخ معاصر موسیقی ایران، آن‌هم مبتنی بر دو شکل سندمحور و مهم‌تر از آن مفهومی/ روایی/نظری4، به بررسی پاره‌‌ای از رویکردها و باورهای غالب نسبت به تاریخ معاصر موسیقی در ایران پرداخته و نیز به بدفهمی‌‌های رایج در این حوزه و موانع شکل‌‌گیریِ این حوزه اشاره کرده و درنهایت به ضرورت‌‌هایی پیرامون ایجاد این درس در دانشگاه اشاره شده است. چنان‌که بیان خواهد شد، اگرچه جای تدریس زیرشاخه‌‌ای تحت عنوان تاریخ معاصر موسیقی ایران در دانشگاه است، ولی در عمل این موضوع در خارج از دانشگاه دنبال شده و این امر خود، اگرچه دستاوردهایی به همراه داشته، اما بدفهمی‌‌هایی را نیز به بار آورده است. ازاین‌حیث این نوشتار را مقدمه‌‌ای می‌دانم بر ضرورت تدریس و البته رواج تاریخ مسئله‌‌مند، مفهومی و روایت‌‌محورِ مبتنی بر مستندات که تاکنون به این معنای مشخص کمتر در میان علاقه‌‌مندان به تاریخ معاصر موسیقی در ایران مطرح بوده و یا اساساً دغدغه نبوده است. در ادامه به ذکر و تشریح مختصر بدفهمی‌‌های رایج در باب تاریخ معاصر موسیقی پرداخته شده، و سپس به بیان برخی از معضلات این حوزه، با وجود تأسیس رشتۀ اتنوموزیکولوژی پرداخته شده است. درنهایت نیز برای نخستین‌بار مختصراً به ذکر اجمالیِ اهمیت رویکردهای تاریخ فرهنگی و تاریخ اجتماعی در حوزۀ تاریخ معاصر موسیقی ایران، به‌عنوان راهی برای برگذشتن از وضعیت فعلی، در فضایِ دانشگاهیِ ایران پرداخته‌‌ شده است.
بیشتر

پویا نکویی

شمارۀ ۱۸۲

مسئلۀ ارکستراسیون و تشکیل ارکستر سازهای ملّی

در شمارۀ ۱۸۱ مجلۀ هنر موسیقی، مطلبی تحت عنوان «طرح؛ کمیتۀ ساماندهی گروه‌نوازی موسیقی ایرانی» به قلم کیوان فرزین منتشر شد که در آن به اهمیت بررسی زیرساخت‌های ارکستر سازهای ملّی اشاره گردید و تشکیل عجولانۀ این ارکستر را بدون بررسی این مسئلۀ مهم، بی‌فایده و ناکارآمد می‌دانست. در این نوشته قصد دارم به‌صورت اجمالی در چند سرفصل مجزا به تاریخچه و نیز چالش‌های ارکستری با ترکیب سازهای ملّی بپردازم.

سجاد پورقناد

شمارۀ ۱۸۲

تاریخچۀ شکل‌گیری بندهای مدرن مردم‌پسند در ایران

اجرای گروهی موسیقی در ایران سابقه‌ای طولانی دارد. این سابقه را می‌توان از هزارۀ چهارم پیش از میلاد و زمانی که تصویر یک گروه موسیقی شامل یک نوازندۀ هارپ، یک نوازندۀ پرکاشن، یک خواننده و یک نوازندۀ ساز بادی مشغول اجرا نقش بسته است (دانشنامۀ ایرانیکا)، تا سفرنامه‌های باقی‌مانده از سلسله‌های تاریخی ایران مانند صفویه و بعدازآن در آغاز دوران موسیقی مطربی و تشکیل دسته‌های روحوضی و ورود گروه‌های موسیقی به کافه‌رستوران‌ها و کاباره‌ها، پیش از دهۀ ۱۳۴۰ جست‌وجو کرد. اما درنهایت روند فعالیت گروه‌های موسیقی در ایران به دوره‌ای رسید که نوعی از موسیقی در بازار موسیقی ایران قابل‌تفکیک شد؛ موسیقی که حالا به نام «موسیقی مردم‌پسند» شناخته می‌شود و دارای چند ویژگی متمایزکننده است.

بهار اصل

شمارۀ ۱۸۲

نقدی بر کتاب تحریر در آواز ایرانی

آواز و شعر و فرش در تاروپود فرهنگ و زبان ما ریشه دوانده‌اند، و انسان ایرانی از دیرزمان با آن‌ها به زندگی خود زیبایی و رنگ و زینت بخشیده است. خانۀ خود را با فرشی زیبا آراسته و در آن خانۀ زیبا به غزل‌خوانی و آوازخوانی پرداخته است و این هنرها آن‌چنان با زندگی ما عجین بوده و هستند، و گویا وجودشان برای ما عادی شده است که برای شناخت ویژگی‌ها و ابعاد مختلف و آموزش بهتر آن‌ها، تلاش بسیار اندکی نموده‌ایم و پژوهش‌های علمی و جدی کمی روی آن‌ها صورت گرفته است. حتی در قیاس با پژوهش در حوزه‌های مختلف شعر فارسی نیز پژوهش‌های بسیار کمتری صورت پذیرفته است. همچنین با پژوهش‌هایی که ازلحاظ کمی و کیفی، درمورد قرائت قرآن در فرهنگ‌های مجاور انجام پذیرفته است، نیز قابل‌مقایسه نیست. به‌طورمثال پژوهش‌ها در حوزۀ تجوید، در سطح و کیفیتی است که بسیاری از مطالبشان امروزه از نگاه علم آواشناسی موردتأیید است.
باید گفت آواز ایرانی و ویژگی‌های آن مهجور و ناشناخته در معنای علمی کلمه باقی مانده است. حتی کتاب‌ها و دستورهای آموزشی جدی تألیفی تحقیقی نیز در زمینۀ آواز و آموزش آن اندک است؛ اما خوشبختانه در سال‌های اخیر و به همت جوانان دانشگاهی پژوهش‌هایی صورت پذیرفته یا در حال انجام است که جای تقدیر دارد. یکی از این پژوهش‌های ارزشمند تحریر در آواز ایرانی (به‌انضمام آوانگاری260 تحریر از استادان آواز ایرانی) اثر علی کاظمی است که پیش‌ازاین نیز بخش‌هایی از آن در پنج مقاله در مجلات به چاپ رسیده بود و هم‌اکنون به‌صورت کتاب در دسترس عموم قرار گرفته است. این کتاب که در 200 صفحه همراه با دو لوح فشرده به چاپ رسیده به بررسی و تحلیل یکی از اساسی‌ترین ویژگی‌ها یا آرایه‎های آواز ایرانی یعنی «تحریر» یا در اصطلاح عام «چهچه» پرداخته است. در ادامه برآنم برای بهبود و ارتقای این اثر، به نقد و بررسی آن بپردازم، امید که مورداستفادۀ مخاطبان فرهیختۀ مجلۀ هنر موسیقی به‌ویژه علاقه‌مندان آواز قرار بگیرد.
بیشتر

سعید مجیدی

شمارۀ ۱۸۲

بازآفرینی سازهای کهن؛ تخیل یا واقعیت

در میان ابعاد مختلف پژوهش در تمدن‌های باستانی، شناخت موسیقی و فعالیت‌های موسیقی این تمدن‌ها جذابیت خاصی دارد. در همۀ دنیا پیدا شدن یک ساز و نشانه‌ای از موسیقی بر روی آثار باستانی به‌سرعت در صدر اخبار قرار می‌گیرد. دراین‌میان پژوهشگران زیادی در تلاش برای یافتن و کشف رمز موسیقی‌های باستانی هستند. در ایران نیز مدتی ‌است تلاش‌هایی برای بازآفرینی سازهای موسیقی‌ ایران دوران پیشااسلامی و اسلامی صورت گرفته ‌است. در این نوشته قصدم بر آن است چند نکته‌ای را پیرامون این جریان روشن نمایم. ابتدا باید ببینیم بازآفرینی سازهای باستانی تا کجا امکان‌پذیر است و بعد بررسی کنیم که با ساخت سازهای باستانی تا چه حدی امکان کشف موسیقی ‌رایج در تمدن‌های باستانی وجود دارد.

مهشید فراهانی

شمارۀ ۱۸۲

تأملی معناجویانه بر عریان‎‌سازی ریتم چکش‌های نیبلونگ‌‎ها

در اپرای «طلای راین» اثر واگنر

تترالوژی حلقۀ نیبلونگ از چهار اپرا تشکیل شده است: ۱. طلای راین؛ ۲. والکوره؛ ۳. زیگفرید؛ ۴. غروب خدایان. این مجموعه که نمونه‎‌ای از اثرگذاری‌های متقابل موسیقی و ادبیات است ازحیث فرم کلی و اجزای موسیقایی و تلفیق موسیقی و کلام، نگرش به هنر آینده و تلفیق محتوای اساطیر سده‌های میانی اروپا با شرایط طبقاتی و اجتماعی معاصرش و فضای اجرا، حائز اهمیت فراوانی از نیمۀ دوم قرن نوزدهم تاکنون است.
این پژوهش به اینترلود انتهای پردۀ دوم «طلای راین» تمرکز دارد. در این بخش، واگنر ازمنظر کمپوزیسیون به ساختاری جسورانه در رنگ‎پردازی، سازبندی و ترکیبات ریتم دست یافته است. این گفتار بر پایۀ مطالعات کتابخانه‎‌ای، ضمن مقدمه‎‌ای تحلیلی-تاریخی، به هنر موسیقایی واگنر و محتوای ادبی درام‎، متأثر از زمینه‌‎های هنری، فرهنگی و اجتماعی پرداخته است. پس از این، با ارائۀ لایت‎موتیف‎‌های اثر و با تحلیلِ سلسله‎‌مراتبِ حجم صوتی ارکستر در این بخش، نظم معمارانه و ترکیب‌‎بندی صوتی بررسی شده و در نموداری درختی این روند موردتوجه قرار گرفته است. هدف این پژوهش ضمن الگوشناسی ترکیب‎بندی ریتم و مراحل تدریجی عریان‎سازی آن در ساختار موسیقی از بعد فنی، مباحثی زمینه‎‌گرا در باب چگونگی به خدمت‌‎گیری این عناصر در به تجلی رساندن روحیۀ رقابت بورژوآیی و بهره‌‎کشی از طبقۀ کارگری در میانۀ قرن نوزدهم است.
بیشتر

موسیقی و اسطوره‌شناسی هند

منابع اسطوره‌ای و سنت‌های آوازی در متون باستانی هند

موسیقی در ذات انسان وجود دارد. از ابتدای فرهنگ مستند، شواهدی نیز از موسیقی موجود است. موسیقی به‌طور خودجوش پدیدار شده و به‌صورت موازی در همۀ جوامع بشر شناخته شده است. شواهد باستان شناسی اسنادی پیوسته از آلات موسیقایی را نشان می‌دهد که قدمتشان حداقل به 30 هزار سال قبل بازمی‌گردند. بنابراین موسیقی به‌جای اینکه ابداع جدیدی از یک هوش واحد باشد، یک ظرفیت و قابلیت باستانی است. به نظر می‌رسد که موسیقی فراتر از زمان، مکان و فرهنگ باشد. با اینکه موسیقی فراگیر است اما با این حال با آن روشی که پدیدار می‌شود و استمرار می‌یابد، هنوز رازآمیز است.
ازآنجاکه موسیقی هیچ‌گونه عملکرد تکاملی واضح و معینی ندارد، این محصولِ فرهنگِ ناب، همیشه کنجکاوی را برانگیخته است. استعداد و توانایی انسان در موسیقی اغلب به منابع والاتری نسبت داده شده و درنتیجه، یک مجموعۀ کاملی از اساطیر پیرامون موسیقی متولد شده‌اند. این مقاله سعی دارد تأثیراتی که موسیقی و اسطوره‌ها در طول زمان در هند بر یکدیگر گذاشته‌اند را بررسی کند.
بیشتر

تطبیق دادن «موسیقی رادیو» اثر جان کیج برای نوازندۀ پارتیتور دیجیتال

این مقاله درمورد ایجاد یک پارتیتور دیجیتال و چیدمان موسیقایی «موسیقی رادیو» اثر جان کیج بحث می‌کند. بافت اطراف کمپوزیسیون اثر و همچنین بافت در حال تغییر اثر در پرتو تکامل پخش رادیویی از دهۀ 1950 موردبررسی قرار گرفته است. پارتیتور اثر به‌طور مفصل به‌ویژه با توجه به مسائل جنبه‌های معین و نامعین آن و مفاهیم ضمنی آن‌ها بر اجرای کار موردبررسی قرار گرفته است. مفهوم «عدم قطعیت در دسترس» برای توصیف محدودیت‌های دنیای واقعی که درنتیجه ویژگی‌های کیج برای اثر وجود دارد، معرفی می‌شود. حضور ویژگی‌های ساختاری دارای فرم و درنتیجه پتانسیل ظهور یک ساختار فرمال نامشخص و غیرخطی از اجرای «موسیقی رادیو» موردبررسی قرار گرفته است.

یک‌صد آلبوم برتر تاریخ موسیقی راک: قسمت نهم

در شماره‌های پیشین ۸۰ عنوان از مهم‌ترین آلبوم‌های تاریخ موسیقی راک را معرفی کردیم؛ آلبوم‌هایی که به بسیاری از فهرست‌ها و انتخاب‌های منتقدین و نهادهای موسیقی راه یافته‌اند. در این شماره به ۱۰ عنوان دیگر می‌پردازیم و یادآوری می‌کنیم که چیدمان این فهرست نمایانگر میزان ارزش آثار مذکور نمی‌باشد.

محسن گلتاش

شمارۀ ۱۸۲

اربابان جنگ

به مناسبت ۸۰ سالگی باب دیلن

ادبیات از آن‌‌گونه هنرهایی شناخته می‌‌شود که همواره در کشور ما جایگاه ویژه‌‌ای داشته و یکی از مهم‌‌ترین زیرشاخه‌‌های آن، که پیشینه‌‌ای ژرف در تاریخ کشورمان دارد، شعر است. به نظر می‌‌رسد کمتر کشوری مانند ایران مملو از شعر و شاعرانگی است و از قرن‌‌ها پیش تاکنون کشور ما توانسته شاعران تراز اولی را به مردم ایران و گاه به دنیا معرفی کند. شعر نه‌تنها در کتاب‌‌ها بلکه جایگاهش را در جزءبه‌جزء خرده‌فرهنگ ما نیز پیدا کرده و با نگاهی دقیق‌‌تر می‌‌توان آن را بر روی دیوارها، بیلبوردها، ماشین‌‌ها، سنگ قبرها و حتی شعارهای سیاسی هم مشاهده کرد.
همواره معتقد بوده‌‌ام که باید برای موفق شدن یک هنرمند ایرانی در حوزۀ موسیقی (فارغ از موسیقی اینسترومنتال/ بی‌‌کلام)، به شعر توجه ویژه‌‌ای داشت چرا که مردمی که در جزءبه‌جزء زندگی‌‌شان با شعر خو گرفته‌‌اند برای گوش دادن به موسیقی هم نقش ادبیات برایشان از اهمیت ویژه‌‌ای برخوردار است و با بررسی سیر موسیقی از دوران مشروطه تا به امروز در می‌‌یابیم که آثار موسیقایی توانسته‌‌اند در دل و جان مردم ماندگار شوند که از کلامی ژرف و جدی برخوردار بوده‌‌اند و برای مثال اگر یک اثر موسیقایی را به شکل یک تابلوی نقاشی ببینیم، در اکثر موارد کلام نقشِ تصویر و موسیقی نقش قاب عکس را ایفا کرده است. دراین‌میان ترانه را باید گونه‌‌ای از شعر بدانیم که برای اجرایی موسیقایی نوشته می‌‌شود و نوشتن ترانۀ نوین در پیش از انقلاب تا به امروز آثار ماندگاری را در حوزۀ موسیقی برای ما به یادگار گذاشته است.
بیشتر

محمد بیگی

شمارۀ ۱۸۲