سروناز؛ غزلی برای پرویز مشکاتیان

 

سروناز؛ غزلی برای پرویز مشکاتیان هنر موسیقی

سروناز؛ غزلی برای پرویز مشکاتیان

 

بنواز ای‌که دل‌ها همه‌شب کشیده نازت

بزن ای هزاردستان، به بیان رسیده سازت

ز کمال بی‌نیازی، به سخن رسیده سازی

نکند زبان گشاید که فتد ز پرده رازت

«شب عاشقان بیدل چه شب دراز باشد»

گذرد اگر به پای تو و ساز دل‌نوازت

شب من شبی غم‌انگیز، به یاد باغ رویت

نگهم به اشک گلریز، به پای سرونازت

دل عاشق سرانداز، نشسته باز در غم

مگرش بسازی ای دوست، به ساز چاره‌سازت

همه سر به جیب باطن، به اذان عشق مؤمن

همه در تو و تو مشغول به رکعت نمازت

چه تغافلی نمودم، که سرایمت به شعری

همه شعر می‌سراید نغمات جانگدازت

به زبان راز گویم ز غمم که اهل دردی

نفتد به هیچ خواری، گل ناز من، نیازت

سروده‌شده در سال ۱۳۶۷

شرح عکس: پرویز مشکاتیان و مهدی ستایشگر، سال ۱۳۷۸

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *