ساقی عاشورا

دیشب حدیث نینوا، اشکم به چشم خواب زد

افسانۀ عشق و عطش، آتش به جان آب زد

تا سایۀ یک جرعه بر جانان برد آن روز داغ

خورشید دستِ التجا بر دامن مهتاب زد

تا زخمۀ رودش سرود آواز سرخ العطش

دریا ز خجلت طعنه‌ها بر سینۀ سیراب زد

با ساقی خوش‌دست دیشب دست یاری داد مهر

تا مُهر آزادی به پای رقعۀ اصحاب زد

ماندش نماز آخرین، بر منبر خونین زین

ساقی سرودی دست‌چین سرداد و بر محراب زد

سال ۱۳۶۷

دکلمۀ «ساقی عاشورا» توسط شاعر:

ساقی عاشورا هنر موسیقی

ساقی عاشورا

دیشب حدیث نینوا، اشکم به چشم خواب زد

افسانۀ عشق و عطش، آتش به جان آب زد

تا سایۀ یک جرعه بر جانان برد آن روز داغ

خورشید دستِ التجا بر دامن مهتاب زد

تا زخمۀ رودش سرود آواز سرخ العطش

دریا ز خجلت طعنه‌ها بر سینۀ سیراب زد

با ساقی خوش‌دست دیشب دست یاری داد مهر

تا مُهر آزادی به پای رقعۀ اصحاب زد

ماندش نماز آخرین، بر منبر خونین زین

ساقی سرودی دست‌چین سرداد و بر محراب زد

سال ۱۳۶۷

دکلمۀ «ساقی عاشورا» توسط شاعر:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *