به مناسبت ۲۲ فروردین سالروز درگذشت عباس کاتوزیان، نقاش چیره‌دست ایرانی

از سال‌های ۱۳۵۷ به بعد با عباس کاتوزیان و کارهایش بیشتر آشنا شدم. منزل و کارگاه و نمایشگاه او در خیابان شریعتی، چند متری مانده به چهارراه تقاطع صدر در سمت راست خیابان (از شمال به جنوب) بود؛ با در بزرگی که در ته کوچه همۀ عرض کوچه را گرفته بود. استاد در روز بیش از حدود ۱۰ ساعت کار می‌کرد. او از معدود نقاشانی بود که شاگردانش می‌توانستند پشت دست او بنشینند و ساعت‌ها کار کردن او را تماشا کنند! یک روز از او پرسیدم استاد شما همۀ ریزه‌کاری‌ها را در پیش چشم شاگردان می‌گذارید؟ گفت مگر شما پیش شاگردانتان ساز نمی‌زنید؟ سکوت کردم.

کاتوزیان به هنگام کار سیگار نازک بلند قهوه‌ای‌رنگی به لب می‌گذاشت و به موسیقی که دوست می‌داشت و آن را همراهی برای آرامش روح خود و درنتیجه کار بهتر او می‌دانست، گوش می‌کرد.

او با رنگ طراحی می‌کرد، یعنی با چند خط کم اما لازم، محدوده‌ای را مشخص می‌کرد و رنگ را سریع به‌کار می‌گرفت و بر این اساس شاگردان علاقه‌مند به رنگ روغن را بر سرِ طراحی با مداد معطل نمی‌کرد. در سال ۱۳۶۱ جعبۀ رنگم را برداشتم و با وقت قبلی به منزل او رفتم. یک یا دو جلسه کار طراحی با مداد کردم و صورتک‌هایی را که استاد با مداد در لحظه طرح می‌زد، به خانه آوردم و کار می‌کردم. در ایام نوجوانی هم مدت‌ها نقاشی کرده بودم و حتی در جلساتی به خدمت استاد اسماعیل آشتیانی رفته بودم که ماجرای آن را نیز نگاشته‌ام اما علاقه‌مند بودم به کار رنگ و روغن بپردازم، بر این اساس در جلسۀ سوم یا چهارم استاد کاتوزیان اجازه داد جعبۀ رنگم را همراه ببرم. شاگردان دیگر هم جعبه‌های رنگ را می‌آوردند و در سرسرای منزل استاد که به‌راستی موزه‌ای را می‌مانست، کار می‌کردند.

پس از نخستین جلسۀ کار رنگ روغن برایم اتفاقی افتاد که تا محدودۀ چهارماه نتوانستم به کلاس ایشان بروم اما در اولین جلسه‌ای که بعد از آن مدت به منزل استاد رفتم و شرح ماجرای غیبتم را گفتم، او دیگر از چندوچون و رفتن و نرفتن من پرس‌وجویی نکرد و گفت بنشینید و ادامه دهید. او حتی به من گفت در میان رنگ‌های شما قرمزی بود که من چون نیاز داشتم، آن را برداشتم و استفاده کردم و به‌جایش هر رنگی را بخواهید به شما می‌دهم. برایم جالب بود که آن رنگ قرمز در اختیار او ارزش یافته بود.

عباس کاتوزیان داماد استاد ابوالحسن #صبا و شوهر غزاله بود و گهگاه در زیر بعضی از تابلوها به فرانسه «او … لا … لا…» می‌نوشت. کاتوزیان قلمی سحار داشت؛ تصویر مرحوم بهلول را که قدیمی‌های تجریش چهرۀ شیرین او را به‌یاد دارند، بارها نقاشی کرده بود …

۲۲ فروردین ۱۳۹۹

📚  ✍ بخشی از مطلب «یادی از عباس کاتوزیان»، برگرفته از کتاب در دست انتشار «یادگاران»

به مناسبت ۲۲ فروردین سالروز درگذشت عباس کاتوزیان، نقاش چیره‌دست ایرانی هنر موسیقی

به مناسبت ۲۲ فروردین سالروز درگذشت عباس کاتوزیان، نقاش چیره‌دست ایرانی

از سال‌های ۱۳۵۷ به بعد با عباس کاتوزیان و کارهایش بیشتر آشنا شدم. منزل و کارگاه و نمایشگاه او در خیابان شریعتی، چند متری مانده به چهارراه تقاطع صدر در سمت راست خیابان (از شمال به جنوب) بود؛ با در بزرگی که در ته کوچه همۀ عرض کوچه را گرفته بود. استاد در روز بیش از حدود ۱۰ ساعت کار می‌کرد. او از معدود نقاشانی بود که شاگردانش می‌توانستند پشت دست او بنشینند و ساعت‌ها کار کردن او را تماشا کنند! یک روز از او پرسیدم استاد شما همۀ ریزه‌کاری‌ها را در پیش چشم شاگردان می‌گذارید؟ گفت مگر شما پیش شاگردانتان ساز نمی‌زنید؟ سکوت کردم.

کاتوزیان به هنگام کار سیگار نازک بلند قهوه‌ای‌رنگی به لب می‌گذاشت و به موسیقی که دوست می‌داشت و آن را همراهی برای آرامش روح خود و درنتیجه کار بهتر او می‌دانست، گوش می‌کرد.

او با رنگ طراحی می‌کرد، یعنی با چند خط کم اما لازم، محدوده‌ای را مشخص می‌کرد و رنگ را سریع به‌کار می‌گرفت و بر این اساس شاگردان علاقه‌مند به رنگ روغن را بر سرِ طراحی با مداد معطل نمی‌کرد. در سال ۱۳۶۱ جعبۀ رنگم را برداشتم و با وقت قبلی به منزل او رفتم. یک یا دو جلسه کار طراحی با مداد کردم و صورتک‌هایی را که استاد با مداد در لحظه طرح می‌زد، به خانه آوردم و کار می‌کردم. در ایام نوجوانی هم مدت‌ها نقاشی کرده بودم و حتی در جلساتی به خدمت استاد اسماعیل آشتیانی رفته بودم که ماجرای آن را نیز نگاشته‌ام اما علاقه‌مند بودم به کار رنگ و روغن بپردازم، بر این اساس در جلسۀ سوم یا چهارم استاد کاتوزیان اجازه داد جعبۀ رنگم را همراه ببرم. شاگردان دیگر هم جعبه‌های رنگ را می‌آوردند و در سرسرای منزل استاد که به‌راستی موزه‌ای را می‌مانست، کار می‌کردند.

پس از نخستین جلسۀ کار رنگ روغن برایم اتفاقی افتاد که تا محدودۀ چهارماه نتوانستم به کلاس ایشان بروم اما در اولین جلسه‌ای که بعد از آن مدت به منزل استاد رفتم و شرح ماجرای غیبتم را گفتم، او دیگر از چندوچون و رفتن و نرفتن من پرس‌وجویی نکرد و گفت بنشینید و ادامه دهید. او حتی به من گفت در میان رنگ‌های شما قرمزی بود که من چون نیاز داشتم، آن را برداشتم و استفاده کردم و به‌جایش هر رنگی را بخواهید به شما می‌دهم. برایم جالب بود که آن رنگ قرمز در اختیار او ارزش یافته بود.

عباس کاتوزیان داماد استاد ابوالحسن #صبا و شوهر غزاله بود و گهگاه در زیر بعضی از تابلوها به فرانسه «او … لا … لا…» می‌نوشت. کاتوزیان قلمی سحار داشت؛ تصویر مرحوم بهلول را که قدیمی‌های تجریش چهرۀ شیرین او را به‌یاد دارند، بارها نقاشی کرده بود …

۲۲ فروردین ۱۳۹۹

📚  ✍ بخشی از مطلب «یادی از عباس کاتوزیان»، برگرفته از کتاب در دست انتشار «یادگاران»

One thought on “به مناسبت ۲۲ فروردین سالروز درگذشت عباس کاتوزیان، نقاش چیره‌دست ایرانی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *