شماره ۱۴۵

شماره ۱۴۵ هنر موسیقی مهر ماه ۱۳۹۳ منتشر شد. در این شماره علاوه‌بر سرمقاله تحت عنوان «ما رباب غریب را بنواختیم»، یادداشت‌هایی بر هشتمین جشنواره‌ی موسیقی جوان، گزارشی از نخستین نشست کمانچه‌نوازی ایران، نگاهی به مجموعه کنسرت‌های شب ساز ایرانی، درویش‌خان، وزیری، خالقی و صبا؛ موسیقی‌دانانی نوگرا از نگاهی دیگر، گزارشی از اجرای ارکسترهای پارس و ایران‌زمین، مطلبی درباره بازگشت دوباره‌ی بلک‌سبث (Black Sabbath) و آلبوم «۱۳» و… را می‌خوانید.

 

طراح گرافیک: هانیه هدایت‌پور، آرش مدرس

 

برای سفارش نسخۀ کاغذی مجله با ارسال یک پیام به honaremusighi@ در تلگرام یا ایمیل مجله honaremusighi@gmail.com، درخواست خود را با ذکر شمارۀ مجله به ما اعلام کنید.

 

جلد مجله هنر موسیقی شماره ۱۴۵

فهرست مقالات

سرمقاله: «ما رباب غریب را بنواختیم»

از «رباب رومی» آغاز شد؛ زیرا ما نیز از غریبان بوده‌ایم، چنان‌که مولانای غریب‌نواز، ربابِ غریب را نواخت و خود فرمود: «ما رباب غریب را بنواختیم.» گاهی در گذران نَفَس، رخدادهایی اندیشه‌برانگیز و بیدارکننده رو می‌نماید. باری؛ از یکی از شبکه‌های فرهنگی ارتباط عمومی تماس گرفتند که به‌ مناسبت چاپ چهارمِ کتاب رباب رومی، در جلسه‌ای شرکت کنیم و درباره‌ی آن سخن بگوییم. به‌یاد آوردم که پیش‌ترها وقتی رباب (رومی) غریبانه به چاپ دوم رسیده بود، بعضی مسئولان معرفی کتاب، تحت عنوان معرفی کتاب یک یا دو جلد نمونه درخواست می‌کردند و ما نیز برایشان ارسال می‌کردیم، ولی کتاب نمونه‌ی ارسالی ما در کتابخانه‌ای جای خوش می‌کرد و شیخکِ کتابخانه و فراموش می‌شد! و اکنون به‌ مناسبت چاپ چهارم باز اظهار مرحمتِ بعضی از مسئولان امور معرفی کتاب شامل حال رباب شده بود.

مهدی ستایشگر

شماره ۱۴۵

رباب رومیسرمقالهشماره ۱۴۵ هنر موسیقیمهدی ستایشگر

تأثیر پذیرش قانون کپی‎رایت بر حقوق پدیدآورندگان آثار صوتی در ایران (۲)

چنانچه گفته شد حقوق مالکیت فکری یا معنوی، قانونی است که از حقوق پدیدآورندگان آثار مختلف حمایت می‎کند و شاخه‌ی «ادبی و هنری»ِ (کپی‎رایت) این قانون، به جنبه‌ی حقوق معنوی آثار می‎پردازد و در حمایت از ابداعات و آفرینش‎های فکری و توسعه‌ی علمی و فرهنگی نقش بسزایی دارد. در قسمت پیشین این مقاله مبانی نظری در حوزه‌ی مالکیت فکری (معنوی) همچون مبانی اخلاقی و حقوقی مالکیت، وضعیت پذیرش قانون کپی‎رایت در کشورهای مختلف، پیمان‎های موجود در این زمینه و همچنین ماهیت قانون کپی‎رایت و فلسفه‌ی حمایت از آفریده‎های فکری مورد بحث قرار گرفت. در ادامه و قسمت پایانی این بحث، نتایج و اثرات رعایت این قانون بر حقوق پدیدآورندگان آثار فرهنگی ‎و هنری به‌خصوص آثار صوتی در ایران، منافع به‌دست‌آمده از رعایت این قانون و همچنین پیامدهای رعایت‌نکردن آن را بررسی می‌کنیم.
حق کپی‌رایتحقوق پدیدآورندگان آثار صوتیسوسن علائیشماره ۱۴۵ هنر موسیقینسترن داداشی

گزارش و جمع‌بندی نخستین نشست کمانچه‌نوازی ایران در فرهنگسرای اندیشه

سپاس خدای را که کمانچه‌نوازی در ایران از آن‌چنان اقبالی برخوردار شده است که برای نخستین‌بار در طول تاریخِ کمانچه‌نوازی، نشست هفت تن از استادانِ شاخصِ این رشته، استادان: «داوود گنجه‌ای»، «مهدی آذرسینا»، «محمد مقدسی»، «هادی منتظری»، «اردشیر کامکار»، «سعید فرج‌پوری» و «علی‌اکبر شکارچی»؛ در تاریخ ۲۰ شهریور ۱۳۹۳ به‌همت «شهرام صارمی» و حمایت بی‌دریغ معاونت هنری سازمان فرهنگی ـ هنری شهرداری تهران در فرهنگسرای اندیشه، با حضور کمانچه‌نوازانِ جوان و علاقه‌مندان به آموزشِ موسیقی، برگزار شد.
بر کسی پوشیده نیست که در دورانِ انقلابِ مشروطه‌خواهی، دگرگونی در تمام عرصه‌های فرهنگی، هنری، سیاسی، اقتصادی، نظامی و به‌خصوص موسیقی، خواسته‌ی حکومتی و همگانی بود تا ایران هم، مطابق کشورهای اروپایی، «فلک را سقف بشکافد و طرحی نو دراندازد.» در عرصه‌ی مورد بحث ما، کمانچه هم در نوازندگی، جای خود را به ساز هم‌خانواده‌ی خود، یعنی ویلن داد و بیشتر یا تمامی کمانچه‌نوازان از دوران قاجار به بعد تا حدود اواخر حکومت پهلویِ دوم یا به‌کُل، کمانچه را رها کردند؛ مانند استاد کم‌نظیر موسیقیِ ایران، «ابوالحسن صبا»؛ یا آنکه در سایه‌ی ویلن‌نوازی، نیم‌نگاهی هم به کمانچه داشتند، نظیر استاد «علی‌اصغر بهاری». همان‌گونه که همه آگاه هستید، تا اواخر سال‌های ۱۳۴۰، بقای کمانچه‌نوازی در ایران به مویی ‌بند بود. به‌بیانی دیگر، صدای کمانچه، تنها در سه عرصه یا سه موقعیتِ منطقه‌ای: ابتدا عرصه‌ی موسیقیِ مرکز ایران، یعنی تهران، توسط استاد علی‌اصغر بهاری، سپس کمانچه‌نوازانِ موسیقیِ محلی به‌وسیله‌ی «طوقانیان» در شهرکُرد و کمانچه‌نوازانِ شهیر لرستان «علی‌رضا حسین‌خانی»، «همت‌علی سالم» و «پیرولی» و سوم کمانچه‌نوازیِ خارج از مرزهای ایران «هابیل علی‌اف» در آذربایجان شوروی نگذاشتند بندِ دل این سازِ پُرسوز و پُرحکایت، از بندِ دلِ این مردمِ فرهنگ‌طلب و هوشیار بُریده شود. و من بر این باورم، هردرختی تا در زمینی که با اشکِ مردم نَم‌بار است، ریشه دارد هرگز نخواهد خشکید و هردرختی که خورشید دانایی، دلیری و هوشمندیِ ملتی بر آن بتابد، اگر تنه‌اش را هم بارها قطع کنند، جوانه می‌زند، گُل می‌کند، میوه می‌دهد و کام باغبانِ باوفایش را شیرین خواهد کرد. نام این درختِ حداقل هزار‌ساله در اشعارِ شاعران کهن، نظیر: «مسعود سعد»، «نظامی»، «حافظ» و... به میان آمده که برای نمونه، اشعار زیر را از جلد نخست کتاب آموزش کمانچه مهدی آذرسینا برای‌تان بیان می‌کنم: ز نزهت و طَرَب و عِزّ و شادکامی و لهو ز چنگ و بربط و نای و کمانچه بگُماز «مسعود سعد» به رسم رفته چو رامشگران و خوش دستان یکی بساخت کمانچه، یکی نواخت رباب «مسعود سعد» کمانچه آه موسی‌وار می‌زد مغنّی راه موسیقار می‌زد «نظامی» در مسجد و میخانه خیالت اگر آید محراب و کمانچه ز دو ابروی تو سازم «حافظ» این درخت هزار‌ساله بارها از دست موسیقی‌ستیزان، جان سالم به‌در برده است. من نمی‌دانم چند‌بار در طول تاریخ، سرِ آن را زده‌اند، ولی همان‌گونه که ذکرش گذشت، آخرین‌بار در دوران تجدد‌طلبیِ حکومتِ قاجاریان، قربانی شد. در قانون طبیعت، وقتی آهوان در کنارِ هم باشند، وقتی دُرناها پهلو‌به‌پهلوی یکدیگر بمانند و پرواز کنند، هیچ شکارچی‌ای نمی‌تواند آنها را شکار کند مگر تعدادشان کم باشد، از یکدیگر جدا افتند یا یکی بیمار باشد. این را نوشتم که بگویم هیچ‌گاه در طول تاریخ، کمانچه‌نوازی، این‌گونه دل‌ها را تسخیر نکرده است و هیچ‌گاه این ساز که زمانی فقط در دستِ مُطربان و لوطی‌های نجیب و خوش‌دل است، این چنین در دستِ بزرگ و کوچک، دختران و پسران، شهری و روستایی و عشایر نیفتاده است و من با فریادی بلند از سر شوق می‌گویم: ای مردم: خوش بِزی‌اید زیرِ این درختانِ سرفراز، سپاس‌گوی باشید و ذوق کنید از این خوش‌نوازان چیره‌دست؛ در آسمان‌ها برقصید وقتی کمانچه‌نوازی از شیوه‌ی سنتی تا شیوه‌ی مدرن در این آب و خاک طنین‌انداز شده است. و می‌گویم: ای مردم، تا جان شما و روح و روان شما کِشتگاه و نگاهبان آنان است دیگر هیچ دستی و اندیشه‌ی پلیدی آن را سر نخواهد زد.
بیشتر
اردشیر کامکارسعید فرجپوریشماره ۱۴۵ هنر موسیقیعلی‌اصغر بهاریعلی‌اکبر شکارچیکمانچه‌نوازیمحمد مقدسیمهدی آذرسینانشست کمانچه‌نوازی ایرانهادی منتظری

گزارشی از هشتمین جشنواره موسیقی جوان

جشنواره‌ی موسیقی جوان، هشتمین دوره‌ی خود را از پانزدهم شهریور‌ماه ۱۳۹۳ با رقابت ۲۴۶ نوازنده و خواننده از ۲۶ استان کشور در تالار رودکی و سالن شهناز خانه‌ی هنرمندان ایران در شهر تهران آغاز کرد و در تاریخ ۲۰ شهریور‌ماه با اعلام اسامی برگزیدگان و اعطای تندیس این جشنواره به آنها در تالار وحدت به‌پایان برد.

تحریریه

شماره ۱۴۵

جشنواره موسیقی جوانشماره ۱۴۵ هنر موسیقیگزارش

تمام قصه همین بود، راست می‌گفتی!

یادداشتی بر هشتمین جشنواره موسیقی جوان

جشنواره‌ی موسیقی جوان مانند تمامی جشنواره‌های دیگر موسیقی (مثل جشنواره‌ی موسیقی فجر، نواحی، مقاومت و...) در نظارت و تحت پوشش دولت است. تمامی سیاست‌ها از فیلتر معاونت هنری ارشاد می‌گذرد و تمامی انتخاب‌ها و اجرای جشنواره به دوش انجمن موسیقی ایران و مرکز موسیقی است،‌ اما این جشنواره با دیگر برنامه‌هایی که نام برده شد، تفاوت مهمی دارد و آن برپایی جشنواره برای خودِ موسیقی و معرفی و کشف امیدهای آینده‌ی موسیقی است.
امیرعباس ستایشگرجشنواره موسیقی جوانشماره ۱۴۵ هنر موسیقی

درباره‌ی اهمیت و حسرتِ توأمانِ موجود در «جشنواره موسیقی جوان»

گُمان نکنم که نیازی به توضیح باشد که زیرساخت‌های موسیقی [مثلِ تالارهای اجرای کنسرت و هنرستان‌های آموزش دولتی] در سرزمینِ ما ناکافی هستند و باز لازم به توضیح نیست که در بسیاری نمونه‌ها از اساس زیرساختی وجود ندارد و آنچه هم که موجود است چه در صورت و چه در معنا فرسوده و مربوط به بیش از چهل سالِ پیش است. ...

مانی جعفرزاده

شماره ۱۴۵

جشنواره‌جشنواره موسیقی جوانشماره ۱۴۵ هنر موسیقیمانی جعفرزادهنقد موسیقی

بستری تازه برای تکنوازی

نگاهی به مجموعه کنسرت‌های شب ساز ایرانی

آنچه موسیقی ما در سال‌های اخیر زیاد یا حتی زیادی داشته، نوآوری بوده است. نوآوری در سازبندی، در استفاده از هارمونی، در دگرگون‌کردن ملودی‌ها و تلفیق انگاره‌ها و حتی ابداع سازهای جدید، اما هیچ‌گاه شاهد فکری نو در زمینه‌ی برگزاری کنسرت نبوده‌ایم؛ به‌طوری‌که جنبه‌ی موسیقایی داشته باشد و نه بازاری. «شبِ سازِ ایرانی» طرحی نو برای برگزاری سلسله کنسرت‌هایی است که به تکنوازی موسیقی ایرانی اختصاص دارند؛ طرحی که به‌نظر می‌رسد می‌تواند نطفه‌ی جریان‌سازی برای حوزه‌ی تکنوازی باشد. از آن نطفه‌هایی که شاید سال‌‌‌ها بعد در کتاب‌های تاریخ موسیقی ردپای‌شان دیده شود؛ البته اگر (!) کسی برای موسیقی ایران، تاریخ بنویسد. شب ساز ایرانی جنینی است که باید حواسمان به روند رشدش باشد و به همین خاطر باید به‌طور جدی و جزئی‌نگرانه از زوایای مختلف، نقد، تحلیل و بررسی‌اش کنیم. جای قدردانی دارد که نوازندگان شب ساز ایرانی، در خلال چند گفت‌وگو، اطلاعات دقیقی در اختیارم گذاشتند تا بتوانم به بررسی و نقد آنچه انجام داده‌اند، بپردازم. با توجه به این مصاحبه‌ها و آنچه که عملاً بر روی صحنه‌ی این مجموعه کنسرت‌ها اتفاق افتاده است، به نظر می‌رسد شب ساز ایرانی چهار رویکرد اصلی داشته باشد. در این یادداشت سعی شده است هرکدام از این رویکردها شناسایی و تحلیل شوند.

علیرضا جعفریان

شماره ۱۴۵

تک‌نوازیشب ساز ایرانیشماره ۱۴۵ هنر موسیقیعلیرضا جعفریاننقد کنسرت

درویش‌خان، وزیری، خالقی و صبا؛ موسیقی‌دانانی نوگرا از نگاهی دیگر

درویش‌خان در گذار تمدن/ بدفهمی از موسیقی وزیری/ خالقیِ آهنگساز؛ از آخرین نوازنده تا نخستین آهنگساز/ صبای آموزگار
ابوالحسن صباپیمان سلطانیدرویش‌خانروح‌الله خالقیسجاد پورقنادشماره ۱۴۵ هنر موسیقیضیاالدین ناظم‌پورعلی‌نقی وزیریمحسن قانع بصیری

خودتان را از تقلید رها کنید!

گفت‌وگو با حسن كیانی‌نژاد

در سرمقاله‌ی شماره‌ی ۱۳۸ هنر موسیقی از گوینده‌ی رادیو انتقادی شده بود به این علت که نام «حسن کیانی‌نژاد» را برده است زیرا در اندیشه‌ی سردبیر این بود که نی‌نوازی به این نام نداریم و به‌یقین، گوینده خطا گفته است. باری چنان‌که دوستان و خودِ ایشان گوشزد کردند، حسن کیانی‌نژاد شخصیتی حقیقی و حقوقی دارد و بقیه‌ی ماجرا... حسن کیانی‌نژاد، نوازنده‌ی نی، متولد سال ۱۳۵۲ در بیرجند (مرکز استان خراسان جنوبی) است. وی از چگونگی آشنایی و ورودش به دنیای موسیقی چنین می‌گوید: «من از دوران کودکی، شاید حدود سن ۷‌سالگی که کلاس اول دبستان بودم، به‌واسطه‌ی پدرم با نی آشنا شدم. او نوارهای موسیقی را برای گوش‌دادن به من می‌داد و مثلاً می‌گفت این صدای ساز نی با نوازندگی استاد کسائی است؛ البته مادرم هم معمولاً تصنیف‌هایی را به‌ویژه از بانو «پوران» زمزمه می‌کرد. جدای از این پدربزرگ من مرحوم غلامحسین کیانی‌نژاد صدای خوشی داشت که نقطه‌ی عطفی در زندگی موسیقایی استاد محمدعلی کیانی‌نژاد (عموی بنده) بود و تأثیر بسزایی نیز در زندگی موسیقایی بنده داشته است.»
او همچنین می‌گوید: «فضای فرهنگی بیرجند با اینکه شهر بزرگی حداقل در مقایسه با مشهد نبوده و نیست، اما این زمینه را ایجاد می‌کرد که مردم آن منطقه با موسیقی ایرانی بیگانه نباشند و بزرگانِ این هنر را می‌شناختند و می‌شناسند.» تاکنون آثاری چون «بازی‌های آوازی کامکارها»، «همنوازی تنبک و نی» با همراهی «آرش فرهنگ‌فر»، «سوزوگداز» با همراهی تنبک «احمد مستنبط»، «فریاد کویر، بیابان جنون» با آواز «حجت اشرف‌زاده» منتشر و تصانیف متعددی نیز از ساخته‌های او از صدا و سیما پخش شده است و به‌تازگی نیز سه مجموعه بیات اصفهان، سه‌گاه و نوا با اجرای تکنوازی نی در دست انتشار دارد. وی در حال حاضر در شهر مشهد آموزشگاه موسیقی کیانی‌نژاد را دایر کرده و مشغول به آموزش است. در سفری که به تهران آمده بود، با ایشان گفت‌و‌گویی داشتیم که از فعالیت‌هایش در عرصه‌ی نوازندگی نی و اجرا و تدریس برای‌مان گفت.
بیشتر

تحریریه

شماره ۱۴۵

حسن كیانی‌نژادشماره ۱۴۵ هنر موسیقیگفت‌وگونوازندگان نی

مقایسه‌ی روش‌های آموزش ساز عود در موسیقی ترکی

سنت عودنوازی در تاریخ موسیقی کلاسیک ایران، بر‌خلاف کشورهای هم‌جوار، منقطع بوده‌ است. حدود هفتاد سال پیش، زمانی‌که نسخه‌های دست‌نویس اتودهای «محی‌الدین تارگان» در کشور ترکیه دست‌به‌دست می‌شدند، سال‌ها و بلکه قرن‌ها بود که «عودنوازی» در ایران به سنتی مهجور بدل شده‌ بود. با‌این‌حال در دهه‌های گذشته، عود و عودنوازی، در ایران نیز دوباره با اقبال مواجه شده و به‌ویژه در سال‌های اخیر، چه از نظر فنی و تکنیکی و چه از نظر تعداد نوازندگان، رشد چشمگیری داشته ‌است. با‌ وجود این، متأسفانه هنوز روش آموزشی استانداردی برای ساز عود در موسیقی ایران نگاشته نشده و تنها تلاش صورت‌گرفته نیز گذشته از اینکه در معرفی کارگان موسیقی ایران ضعف دارد، از نظر فنی، به‌ویژه در انگشت‌گذاری‌ها ایراداتی‌ بنیادی دارد. وجود متدهای آموزشی مختلف، خود می‌تواند معیاری برای پیشرفت فنون نوازندگی و استاندارد‌شدن مسیر آموزشی یک ساز باشد؛ همانند آنچه درباره‌ی سازهایی همچون تار و سه‌تار و سنتور در موسیقی ایران رخ داده ‌است.
بنابراین واضح است که وجود مشکلات و ابهاماتی از قبیل نحوه‌ی گرفتن مضراب و روش‌های انگشت‌گذاری متفاوتی که امروز در عودنوازی ایران وجود دارد تا حدود زیادی ریشه در خلأ آموزشی این ساز دارند. می‌توان پیش‌بینی کرد که در سال‌های آینده، روش‌هایی برای آموزش عود در ایران نیز تدوین خواهد شد که در این مسیر، توجه به متدهای آموزشی این ساز در فرهنگ‌های موسیقایی هم‌جوار بسیار بااهمیت و سازنده خواهد بود. مقاله‌ی حاضر برخی از مهم‌ترین متدهای آموزشی ساز عود را که از سوی عودنوازان تُرک تدوین شده، معرفی کرده است. این متدها در طول یک قرن گذشته، در کشور ترکیه و همچنین در کشورهای دیگر حوزه‌‌ی عربی ـ ترکی استفاده شده و می‌شوند. در حوزه‌ی موسیقی عربی نیز روش‌هایی همچون روش «سالم عبدالکریم» و «جمیل بشیر» و غیره، برای ساز عود تألیف شده‌اند. بدیهی است که عودنوازی در ایران را نمی‌توان مستقل از دیگر فرهنگ‌های عودنوازی در نظر گرفت؛ چراکه عود، ساز مشترکِ خط جغرافیایی ـ فرهنگی بسیار گسترده‌ای، از مغرب عربی گرفته تا ایران و عراق و ترکیه و کشورهای حاشیه‌ی خلیج‌فارس و بسیاری مناطق دیگر این حوزه است. اگر سنت عودنوازی در موسیقی عربی، در پذیرش فرهنگ عودنوازی تُرک‌ها مقاومت می‌کرد، انقلابی که تارگان در عودنوازی عرب به‌وجود آورد، هرگز محقق نمی‌شد و عودنوازان بزرگی چون جمیل بشیر و «عمر نقشبندی» ظهور نمی‌کردند. از این‌رو توجه به محتوای این روش‌ها و بهره‌مندی از پیشرفت‌های عودنوازی ترکی و عربی در تدوین متدهای استاندارد ایرانی برای ساز عود، ضروری‌ خواهد بود.
بیشتر
آموزش عودسعید یعقوبیانشماره ۱۴۵ هنر موسیقیعودعودنوازیمحی‌الدین تارگانموسیقی ترکی

موسیقی فیلم، موسیقی دیدنی

نگاهی دیگر به كاربرد موسیقی در سینما

نوشتن یا صحبت‌کردن درباره‌ی موسیقی فیلم، همواره کاری بس مشکل است؛ هنری که همانند پنج هنر دیگر به خدمت هفتمین و کامل‌ترین آنها، یعنی «سینما» درمی‌آید، ولی در شکل اخیرش (موسیقی فیلم) کمتر «توضیح‌دادنی» و بیشترْ دیدنی است تا شنیدنی! نقل است که موسیقی فیلم هیچ‌گاه به‌تنهایی به سخن نمی‌آید؛ چراکه فقط در قالب خودِ فیلم است که می‌توان آن ‌را به‌تمامی شنید و اصلاً به همین دلیل است که موسیقی را در سینما «دیدنی» می‌دانند و نه خیلی شنیدنی؛ البته نیک می‌دانیم قطعه‌های پُرطرفدار موسیقیِ برخی فیلم‌ها در قالب آلبوم‌های صِرفِ موسیقایی چگونه و تا چه حد با استقبال روبه‌رو می‌شوند، دست‌به‌دست می‌گردند، (به همدیگر توصیه یا برای خود و دیگری زمزمه می‌شوند) در یادها می‌مانند و از نسلی به نسلی دیگر انتقال می‌یابند؛ اما به‌راستی راز ماندگاری همه یا بخش‌هایی از موسیقی فیلم‌هایی همانند «پاپیون»، «قصه‌ی عشق»، «پدرخوانده»، «شیر و باد»، «رسالت (پیام)»، «زِد» و «حکومت نظامی» (در سینمای جهان) و نیز «قیصر»، «خداحافظ رفیق»، «از کرخه تا راین»، «طوقی»، «داش‌آکل» و «از فریاد تا ترور» (در سینمای خودمان) و بسیاری فیلم‌ها و سریال‌های تلویزیونی دیگر در چیست؟
چگونه است که قطعه‌ یا قطعه‌هایی از یک فیلمْ قابلیت آن را دارند که جدای از اثر اصلی‌ای که موسیقی برایش نوشته و اجرا شده و نخستین‌بار سوار بر صحنه‌های همان فیلم به گوش و چشم بیننده آمده است، تا مدت‌ها (سال‌ها و حتی دهه‌ها) در ذهن و روان بیننده تداوم یابد یا مرور و حتی زمزمه شود و در کل، به‌یاد بماند؟ ولی در مقابل، چرا برخی قطعه‌ها با وجود آنکه از برخی دیگر زیباتر یا حتی گوش‌نوازتر به‌نظر می‌رسند، عمر کمتری در اذهان عمومی پیدا می‌کنند؟ یا چرا (برعکسْ) برخی دیگر از قطعه‌ها فقط با توجه به تأثیر صحنه‌های فیلم است که بیشتر به چشم و گوش می‌آیند؟ اساساً سینما با هنر موسیقی «چه» می‌کند و موسیقی در سینما چه فرایندی را می‌گذراند که در قالب هنری تازه، یعنی «موسیقی فیلم» این‌چنین خود را بازمی‌شناساند؟...
بیشتر

علی شیرازی

شماره ۱۴۵

شماره ۱۴۵ هنر موسیقیعلی شیرازیموسیقی در سینماموسیقی فیلم

سازهای کوبه‌ای ایرانی، حرکت و موسیقی و اپرت خروس زری، پیرهن پری

اجرای گروه موسیقی پارس

«گروه موسیقی پارس» به‌سرپرستی «ناصر نظر» در روزهای ۱۱، ۱۲ و ۱۳ مهرماه ۱۳۹۳ در دو نوبت ۱۶ و ۱۸:۳۰ به مناسبت روز جهانی کودک در تالار وحدت همراه با ۴۷۰ نفر هنرمند کوچک و بزرگ به‌اجرای برنامه پرداخت. این برنامه در سه بخش مجزا شامل «سازهای کوبه‌ای ایرانی»، «حرکت و موسیقی» و اپرت «خروس زری، پیرهن پری» بود.

گیتا افشاری

شماره ۱۴۵

شماره ۱۴۵ هنر موسیقیگروه موسیقی پارسگزارشگیتا افشاریموسیقی کودکناصر نظر

در ستایش خِرد و نکوهش جنگ

اجرای ارکستر ایران‌زمین: سه پرده از شاهنامه

کنون ای خردمند وصف خرد بدین جایگه گفتن اندر خورد کنون تا چه داری بیار از خرد که گوش نیوشنده زو برخورد چشم‌های‌مان را می‌بندیم و تصور می‌کنیم. نگاهی گذرا به اطراف جهان؛ همه‌جا، اوکراین، سوریه، غزه، افغانستان، لبنان، ترکیه، عراق و... کم نیستند. انبوه آدم‌های اسلحه بر دوش، خمپاره در دست؛ زن و مرد، دختر کوبانی، پسر عرب، مرد سفید، زن گندمگون، آتش، خون، تولد نوزادی میان آتش، جان‌دادن آن یکی در آغوش مادر ... جنگ، جنگ، جنگ!

هدی امین

شماره ۱۴۵

ارکستر ایران‌زمینسودابه سالمشماره ۱۴۵ هنر موسیقیگزارشموسیقی کودکهدی امین

دانشگاه و صنعت موسیقی

مروری بر سیر تکامل و عوامل تأثیرگذار بر صنعت و اقتصاد موسیقی: قسمت هشتم

در بخش پیشین این نوشته خواندیم که در میان گروه‌های موفق موسیقی، کم نیستند گروه‌هایی که خاستگاه آنها دانشگاه بوده است و به این منظور تنها به ‌آوردن سه نمونه از تعداد بی‌شماره‌ای از گروه‌های موفقی که در دانشگاه تشکیل شده‌اند، بسنده کردیم؛ ولی نقش دانشگاه‌ها و شهرهای دانشگاهی بسیار فراتر از مکانی مناسب برای تشکیل گروه‌ها است. دانشگاه‌ها در پیشرفت فناوری‌های مختلف مرتبط با حوزه‌ي موسیقی نقش بسزایی داشته‌اند و همچنین در طول سالیان متمادی بر صنعت و اقتصاد موسیقی هم مؤثر بوده و خواهند بود که در این بخش به این نقش دانشگاه‌ها و شهرهای دانشگاهی پرداخته می‌شود.
اقتصاد موسیقیدانشگاه و صنعت موسیقیشماره ۱۴۵ هنر موسیقیصنعت موسیقیمحمدعلی پورخصالیان

بازگشت دوباره‌ی بلک‌سبث (۲۰۱۴- ۱۹۷۹)

در شماره‌ی ۱۴۲ این نشریه، دیسکوگرافی گروه چهار‌نفره‌ی «بلک‌سبث» را مرور کردیم و پیشرفت آنها را در مقام پرچمداران سبک هوی‌متال شرح دادیم. از هشت آلبوم رسمی گروه که در استودیو ضبط و در فاصله‌ی سال‌های ۱۹۷۰ تا ۱۹۷۸ میلادی منتشر شدند، در شش آلبوم نخست، «آزی آزبُورن» خواننده‌، گروه را به‌شهرتِ جهانی رسانید و ضعف دو آلبوم آخر، گروه را در خطر سقوط قرار داد. بنا به دلایلی که بیان شد آزی از گروه اخراج شد و بعد از حدود یک‌سال بیکاری، نوازندگانی مستعد را یافت و راه تکنوازی را در پیش گرفت. او از سال ۱۹۸۰ به بعد، با همیاریِ همسر تازه‌اش شاروُن که زمینه‌ساز فعالیت‌های چشمگیرش بود تا امروز چنان شهرت و ثروتی کسب کرده است که در دنیای موسیقی نصیب هر سوپر‌استاری نمی‌شود. از سویی دیگر، بلک‌سبث هم طبق آنچه در مطلب پیش رو ملاحظه خواهید کرد، بدون آزی راه خود را در پیش گرفت و توانست در حیطه‌ی فعالیت خود، اعتبارش را باز یابد؛ زاویه‌ی مبحث ما در اینجا فقط محدود به همین مطلب می‌شود. اینکه چگونه موسیقی سبث فضای بصری و شنیداری وحشت‌زایی تولید می‌کند و چگونه متال فراتر از ژانر به یک جریان موسیقایی بدل شد، موضوع دیگری است که در این مجال فرصت پرداختن به آنان نیست.

محسن گلتاش

شماره ۱۴۵

Black Sabbathآزی آزبورنبلک‌سبثشماره ۱۴۵ هنر موسیقیمحسن گلتاشموسیقی راکهوی متال

باران به سرخی می‌گراید

نگاهی به آلبوم «13»، آخرین اثر گروه بلک‌سبث

اگر بخواهیم درباره‌ی موسیقی «هوی‌متال» صحبت کنیم، نام گروه «بلک‌سبث» در این دنیای پُرهیجان، پیش از هرستاره‌ای می‌درخشد؛ زیرا آنان پایه‌گذاران این نوع موسیقی بودند و تأثیر فراوانی بر گروه‌های پس از خود گذاشتند. گروهی‌ که درسال ۱۹۶۸ میلادی در برمنگهام انگلستان پدید آمد و خواننده‌ای با‌استعداد به‌نام «آزی آزبورن»، به‌همراه گیتاریستی توانمند یعنی «تونی آیومی» آن را تشکیل دادند. این ‌گروه، تاکنون نوزده آلبوم استودیویی را روانه‌ی بازار کرده ‌است و در سراسر دنیا با تورهای موفق خود، موسیقی پُرانرژی و هیجان‌انگیزشان را به گوش طرفداران هوی‌متال رسانده‌اند.
در این مقاله، به بحث درباره‌ی چگونه مطرح‌شدنِ آن گروه یا بیوگرافی اعضای آن نمی‌پردازیم؛ زیرا کسانی ‌که موسیقی هوی‌متال را دنبال می‌کنند، با فراز‌و‌فرودهای کار این گروه آشنا هستند. اما در این مجال، از نگاهی دیگر به آخرین اثر این گروهِ پُرآوازه می‌پردازیم؛ آلبومی‌ که پس از هجده سال در تاریخ دهم ژوئن ۲۰۱۳ منتشر شد، یعنی پس از مدتی طولانی که برای هواداران آنها بسیار سخت و آزاردهنده بود. در این آلبوم، آزی آزبورن (وکال[خواننده])، تونی آیومی (گیتار الکتریک)، «گیزر بالتر»۵ (گیتار باس) و «براد وایک»۶ (درامز) حضور داشتند. این آلبوم در نمودار‌های نروژ، آلمان، آمریکا، دانمارک، سوئد، سوئیس، نیوزلند، بریتانیا و کانادا در رتبه‌ی نخست و در نمودار‌های ایتالیا، ایرلند، استرالیا، اسپانیا، لهستان، فنلاند، پرتغال، اتریش و یونان، جزء ده آلبومِ نخست قرار گرفت. در این فرصت، می‌خواهیم بیشتر در خصوص موسیقی و فضای اشعارِ این آلبوم صحبت کنیم.
بیشتر

محمد بیگی

شماره ۱۴۵

Black Sabbathآزی آزبورنآلبوم 13بلک‌سبثتونی آیومیشماره ۱۴۵ هنر موسیقیمحمد بیگیموسیقی راکنقد آلبومهوی متال