شماره ۱۵۰

شماره ۱۵۰ هنر موسیقی، خرداد و تیر ۱۳۹۴ منتشر شد. این شماره که یکصدوپنجاهمین شمارۀ هنر موسیقی است شامل مطالبی متنوعی ازجمله یادداشت‌هایی برای یکصدوپنجاهمین شماره‌ و دو پروندۀ مفصل تحت عنوان «عکس در موسیقی» و «موسیقی و ترانه» است. سرمقالۀ این شماره تحت عنوان «افسانه‌ی عشق و عطش آتش به جان آب زد» به چند موضوع پرداخته است ازجمله: یکصدوپنجاهمین شماره/ شایعات در جامعه‌ی موسیقی/ قصه‌ی غواص ما و روایت نغمه‌های دریایی‌شان/ گستره‌ی برکات موسیقی قدسی در خوانش قرآن کریم. یادداشت‌هایی برای یکصدوپنجاهمین شماره‌ هم در پی سرمقاله آمده است. در پروندۀ «موسیقی در عکس» علاوهبر مطالبی دربارۀ عکاسی در موسیقی و منتخبی از تصاویری موسیقایی از عکاسان مطرح عرصۀ موسیقی و موسیقی و رقص آیینی خراسان به‌روایت عکس، گفت‌وگوهایی با مریم زندی و رضا معطریان شده که خواندنی است و در پروندۀ «موسیقی و ترانه» که به سعید دبیری اختصاص داده شده، ضمن گفت‌وگو با او یادداشت‌هایی نیز دربارۀ وی منتشر شده است.

از دیگر مطالب این شماره یادداشتی است به‌مناسبت بیستمین سال درگذشت استاد علی‌اصغر بهاری، یادی از بانو روشنک گوینده‌ی نامدار رادیو ایران، نکات مقدماتی بر اجرای آثاری تولید‌شده در مرکز موسیقی الکترونیکِ کلمبیا – پرینستون، زنبورک؛ سازی از کشور همسایه یاقوتستان، چگونگی ترسیم تابلوی میرزاعبدالله اثر اکبر تجویدی، برداشتی از روند اخیر ارکسترهای ملّی و سمفونیک، پژوهشی بر شرح چند تعریف علم موسیقی در موسیقی الکبیرِ فارابی، ایران به بهشت دلالیِ ساز بدل شده است!، گزارش نخستین نشست «شبِ آواز ایرانی» و متن سخنرانی ساسان فاطمی در این نشست.

 

طراح گرافیک: هانیه هدایت‌پور، آرش مدرس

روی جلد: رهبر ارکستر سمفونیک ناسیونال اکراین عکاس: مهرداد امینی

 

برای سفارش نسخۀ کاغذی مجله با ارسال یک پیام به honaremusighi@ در تلگرام یا ایمیل مجله honaremusighi@gmail.com، درخواست خود را با ذکر شمارۀ مجله به ما اعلام کنید.

جلد مجله هنر موسیقی شماره ۱۵۰

فهرست مقالات

سرمقاله: افسانه‌ی عشق و عطش آتش به جان آب زد

روزی که سرمقاله‌ی نخستین شماره‌ی ماهنامه‌ی هنر موسیقی (که به‌واقع حق دارید بگویید ماهنامه یا دوماهنامه؟!) را می‌نوشتم، اندیشه‌ام دور و بر شماره‌ی ۵۰ می‌چرخید. بعدها شماره‌ی ۱۰۰ برایمان قلّه‌ای به‌شمار می‌آمد و اندک‌اندک مجله بخشی از زندگیِ من و همراهانم را تعریف می‌کرد. حتی امروز که باز هم مانند همیشه منِ سردبیر آخرین فردی هستم که سرمقاله‌ام را تحویل می‌دهم (که باز هم دیر شده!) این‌بار به‌جای همکار گرافیست نشریه که در شماره‌ی قبل از دیرکرد سرمقاله‌نویسی گفته بود و من هم البته آن را نقل کرده بودم، ویراستار ارجمندمان از دیرکاری من در ارسال سرمقاله گفته است و من باز هم آن را نقل می‌کنم. ...

مهدی ستایشگر

شماره ۱۵۰

سرمقالهشماره ۱۵۰ هنر موسیقیمهدی ستایشگر

یادداشت‌هایی برای یکصدوپنجاهمین شــماره

یادداشت‌هایی برای یکصدوپنجاهمین شماره‌: • در اين وانفساى کماکان/ کیاوش صاحب‌نسق • کارنامه‌ی هنر موسیقی/ محمدرضا ضیا • داستانِ موسیقی ... و چترِ گُل!/ محمد‌جواد کسائی • تداوم یک نشریه در مطبوعات موسیقی/ اهدا سلطانعلی‌زاده • بازتاب جریانات پیشرو در عرصه‌ی موسیقی معاصر در 150 شماره‌/ مهدی جلالی • کار فرهنگی نکنیم، ولی فرهنگ‌مدار باشیم!/ محمدرضا ممتاز واحد • آوای گمشده‌ی موسیقی در مطبوعات/ محمدجواد صحافی • حُقه‌ی مِهر بدان مُهر و نشان است که بود/ امیرعباس ستایشگر
امیرعباس ستایشگراهدا سلطانعلی‌زادهشماره ۱۵۰ هنر موسیقیکیاوش صاحب‌نسقمحمد‌جواد صحافیمحمدجواد کسائیمحمدرضا ضیاءمحمدرضا ممتازواحدمهدی جلالی

یادداشتی به مناسبت بیستمین سال درگذشت استاد علی‌اصغر بهاری

علی‌اکبر شکارچی

سالگرد درگذشتشماره ۱۵۰ هنر موسیقیعلی‌اصغر بهاریعلی‌اکبر شکارچی

میزبان بزم گلها

یادی از بانو روشنک گوینده‌ی نامدار رادیو ایران

«صدیقه‌سادات ‌رسولی» (۱۳۹۱-۱۳۰۷) یا همان «روشنک»، گوینده‌ی نامدار رادیو ایران، از بیست‌سالگی (۱۳۲۷) و پس از آزمونی که با داوری کسانی چون «سعید نفیسی» (۱۳۴۵-۱۲۷۴)،‌ «فضل‌اله مهتدی» نامدار به «صبحی» (۱۳۴۱-۱۲۷۶)، «حسین‌قلی مستعان» (۱۳۶۱-۱۲۸۳) و... برگزار شد، با برگزیده‌شدن از میان ۸۱ تن به رادیو راه یافت و از آن پس در بخش‌های گوناگون به گویندگی پرداخت. در آن روزگار از داوطلبان گویندگی، آزمون معلومات عمومی، فن بیان و شعرخوانی گرفته می‌شد و داوران این آزمون‌ها استادان ادبیات و چهره‌های برجسته‌ی فرهنگی بودند. پیش‌تر، از نفیسی (که نخستین ویراستار متون رادیو نیز بود و سال‌ها با رادیو ایران همکاری داشت. نک: اتحاد، ۱۳۸۱، ص ۳۹۹)، صبحی و مستعان در جایگاه داوران آزمون گویندگی رادیو نام بردیم و شاید بی‌لطف نباشد که بدانیم پیش از ایشان «محمد‌تقی بهار» (ملک‌الشعرا) نیز بدین کار پرداخته و یکی از کسانی که نخستین گوینده‌ی زن رادیو،‌ «قدسی رهبری» را در آزمون گویندگی سنجید و پذیرفت، او بوده است. هفت سال از پذیرفته‌شدن صدیقه‌سادات ‌رسولی در رادیو گذشته بود (۱۳۳۴) که «داوود پیرنیا» (۱۳۵۰-۱۲۷۹) (کسی که پیش‌تر اداره‌ی آمار را در دارایی بنیان نهاده بود و در تأسیس کانون وکلا هم نقشی پُررنگ داشت) به رادیو راه یافت و برنامه‌ی «گلها» را پایه‌گذاری کرد و از برنامه‌ی دوم یا سوم، این بانوی خوش‌آوا را به همکاری فراخواند؛ و نام هنری روشنک را برای او برگزید.

مهدی فیروزیان

شماره ۱۵۰

برنامه گل‌هاروشنکشماره ۱۵۰ هنر موسیقیصدیقه‌سادات ‌رسولیمهدی فیروزیانموسیقی رادیو

موسیقی در عکس

اینکه مخاطبانِ مطبوعات در ایران بیشتر بصری هستند تا اهل مطالعه بر کسی پوشیده نیست. پس طبیعی است هرچه جاذبه‌ی تصاویر و عکس‌های نشریه یا روزنامه‌ای قوی‌تر و جذاب‌تر باشد بیشتر با اقبال و توجه مخاطبانش مواجه می‌شود. عکاس می‌خواهد نظر مخاطب را جلب کند و می‌کوشد شما را به‌سمت نگاه خودش جذب و میخکوب کند. او تلاش می‌کند عکسش تأثیرگذار باشد و در یادها بماند و می‌خواهد کاری کند که بیبنده نگاه بگرداند و عکس او را دوباره ببیند. موسیقی‌دان یا بهتر بگوییم یک آهنگساز هم با چنین چالشی روبه‌رو است؛ یعنی می‌خواهد آهنگی بسازد که توجه شنونده را به خود جلب کرده و این توجه را حفظ کند. بنابراین تعجبی ندارد که بگوییم موسیقیِ خوب و عکاسیِ خوب ویژگی‌های مشترکی دارند یا می‌توانند داشته باشند که مهم‌ترین آن‌ها جلب نظر مخاطب و حفظ و تمرکز او بر اثرشان است.
حس خلاق‌بودن و لذت خلاقیت یکی از وجوه مشترک شاخه‌های مختلف هنر است و بعید نیست که بسیاری از هنرمندان بخواهند این حس را در جای دیگری نیز تجربه کنند؛ مثلاً اینکه عکاسان به شاخه‌های دیگر هنری سَرَک بکشند یا اهالی سایر هنرها هم بخواهند به‌سراغ عکاسی بروند. در این شماره‌ی مجله‌ی هنر موسیقی نگاهی به موضوع عکس در عرصه‌ی موسیقی داشته‌ایم و گفت‌وگوهای کوتاهی نیز با دو تن از عکاسانی که در این عرصه فعالیت‌هایی داشته‌اند، انجام داده‌ایم که این گفت‌وگوها با همکاری «مهرداد امینی» (عکاس نشریه) انجام شده‌اند. نگاهی به عکاسی و موسیقی در بستر هنرِ زمان‌محور، عکاسی عرصه‌ی موسیقی در ایران و موسیقی و رقص آیینی شهرستان خواف داشته‌ایم و در نهایت منتخبی از عکس‌های هنرمندان عکاسی که دسترسی به آن‌ها برای ما امکان‌پذیر بوده پیشِ چشم شما قرار گرفته است.
بیشتر

تحریریه

شماره ۱۵۰

شماره ۱۵۰ هنر موسیقیعکس و موسیقیموسیقی در عکس

عکس‌های من حرف‌های من هسـتند

گفت‌وگو با مریم زندی

مریم زندی، بانوی عکاس هنرمندِ شناخته‌شده و مطرح در عرصه‌ی هنر عکاسی در ایران است. او می‌گوید: «عاشق حرفه‌ام، هنرم و عکاسی هستم و از شروع کارم سعی کرده‌ام آثارم تأثیرگذار، مفید و ماندگار باشند. در مجموعه‌های «چهره‌ها» که بیشتر مرا با آن‌ها می‌شناسند، خواستم دوربینم را به‌سمت کسانی بگیرم و نور فلاشم را بر کسانی بتابانم که به‌طور سیستماتیک در تاریکی قرار داشتند. در عکس‌هایم از طبیعت خواستم مِهرم و توجه‌ام را به طبیعت نشان دهم و سعی کردم در عکس‌هایم نگاهی نو داشته باشم. در تقویم‌هایم سعی کرده‌ام مردم را با عکس و با ایران آشنا کنم و در کارهای اجتماعی و خبری‌ام سعی کرده‌ام به آنچه که اسنادی است برای فرزندانمان و آیندگان وفادار بمانم و نگاهی ثبت‌کننده و حقیقت‌جو داشته ‌باشم.»
مجموعه‌ی «چهره‌ها»ی منتشرشده از او سندی ماندگار از پرتره‌ی ادبا، نقاشان، معماران، هنرمندان سینما و تئاتر است. مهم‌ترین پروژه‌های او انقلاب ۵۷، پرتره‌ی هنرمندان، عکاسی از کودکان و زنان و مجموعه عکاسی از حیوانات و... بوده است. اما اهالی موسیقی او را بیشتر با تقویمی موسیقایی از چهره‌ی برخی از هنرمندان این عرصه تحت عنوان «دل‌شدگان» که در سال‌های ۱۳۸۶ و ۱۳۸۷ منتشر شد می‌شناسند. جلد پنجم کتاب چهره‌ها که به پرتره‌های هنرمندان موسیقی اختصاص دارد، آخرین بخش پرتره‌های او در پروژه‌ی «چهره‌ها»ست که در حال آماده‌سازی برای چاپ است و بهانه‌ی گفت‌وگوی ما با ایشان شد که می‌خوانید.
بیشتر

مژگان زرین‌نقش

شماره ۱۵۰

شماره ۱۵۰ هنر موسیقیعکس و موسیقیگفت‌وگومریم زندیمژگان زرین‌نقشموسیقی در عکس

سادگی آگاهانه

گفت‌وگو با رضا معطریان

«رضا معطریان» یکی از تأثیرگذارترین فتوژورنالیست‌های دو دهه‌ی اخیر، عکاس خودآموخته‌ای است که عکس‌های بسیاری از او در روزنامه‌های «ایران»، «همشهری»، «شرق»، «صبح امروز» و ماهنامه‌های «مهرنامه»، «تجربه» و... در حوزه‌های مختلف اجتماعی، سیاسی، ورزشی تا هنری دیده‌ایم. او در سال ۱۳۶۸ عکاسی خود را با پروژه‌ی موسیقی نواحیِ «محمدرضا درویشی» آغاز کرد که حاصل این سفر ۸ساله در کتاب‌های دائرةالمعارف سازهای ایران (جلد ۱و۲) و سازشناسی ایران به چاپ رسیده است. این روزها نوشته‌هایی از او درباره‌ی تاریخ عکاسی و زندگینامه‌ی عکاسان در مطبوعات و شبکه‌های اجتماعی می‌‌خوانیم که در پایان همین گفت‌وگو نیز مطلبی درباره‌ی «جیم مارشال»، عکاس آمریکایی‌تباری که بیشتر به عکاسی از ستاره‌های موسیقی راک شهرت داشت، خواهد آمد.

تحریریه

شماره ۱۵۰

رضا معطریانشماره ۱۵۰ هنر موسیقیعکس و موسیقیگفت‌وگوموسیقی در عکس

نبرد انسان با ساز

مروری بر زندگی و آثار جیم مارشال

«جیم مارشال» تمام زندگی خود را وقف عکاسی از دنیای موسیقی کرد و نقش بسیار مهمی در جهانی‌کردن غول‌های موسیقی دهه‌های ۶۰ و ۷۰ جامعه‌ی آمریکا داشت. گروه‌های چون «بیتلز»، «رولینگ استون» و بسیاری از گروه‌های دیگر بخش مهمی از موضوعات مورد علاقه‌ی این دیوانه‌ی عکاسی و موسیقی را تشکیل می‌دهد.

رضا معطریان

شماره ۱۵۰

بیتلزجیم مارشالرضا معطریانرولینگ استونشماره ۱۵۰ هنر موسیقیعکس و موسیقیموسیقی در عکس

عکاسی و موسـیقی در بستر هنـرِ زمان‌محور

عکاسی و موسیقی به‌عنوان رسانه‌های مختلف بیان هنری از نظر ماهوی با یکدیگر تفاوت‌های بسیار دارند و مهم‌ترین این تفاوت‌ها رابطه‌ی این ‌دو با مسئله‌ی زمان است. موسیقی در زمان موجودیت پیدا می‌کند و عکاسی در برابر آن می‌ایستد. اما از نیمه‌ی دوم قرن بیستم به بعد مدیوم و رسانه‌ای به دنیای هنر افزوده شده ‌است که این هردو را در خود جای داده و در کنار هم و در تعامل با هم به‌نمایش گذاشته است. «ما میان «چیزها» و «رخدادها»، سکون و حرکت، زمان و بی‌زمانی، بودن و شدن تمایز قائل می‌شویم... و رخدادها کمابیش همیشه از فعالیت‌های اشیا نشئت می‌گیرند.»

مریم روشن‌فکر

شماره ۱۵۰

شماره ۱۵۰ هنر موسیقیعکس و موسیقیمریم روشن‌فکرموسیقی در عکس

موسیقی در قاب تصویر

منتخبی از تصاویری موسیقایی

تحریریه

شماره ۱۵۰

اصغر صامتیرضا معطریانشماره ۱۵۰ هنر موسیقیعکس و موسیقیعلیرضا ایرانی‌نژادمحمد دولومحمد گل‌محمدیمریم زندیمهدی توسلیانمهرداد امینیموسیقی در عکس

عکاسی موسیقی یا «عکاسی برای موسیقی»؟

نیم‌نگاهی به عکاسی عرصه‌ی موسیقی در ایران

عکاسی هنر مدرنی بود که در ابتدای ورودش به ایران، ناخواسته به یاری هنری سنتی همچون موسیقی آمد. البته کسانی هم که به گونه‌های دیگری از موسیقی مشغول بودند (مثل عوامل ارکسترهای نظامی و بقیه) کم‌کم از آن بهره بردند اما غرض نگارنده این است که اهالی موسیقی ایرانی، به‌عنوان اصلی‌ترین و رایج‌ترین موسیقی در دوران قاجار، با وضعیتی که این هنر به لحاظ اجتماعی و مذهبی در کشور ما داشت، بیشتر برای یادگاری و ثبت خاطرات بود که از عکاسی بهره می‌بردند و بعید است ثبت تصاویر از همان ابتدا با هدف بهره‌مندی از ظرفیت‌هایی که به‌تدریج معلوم شد در هم‌نشینی این دو هنر وجود دارد، از سوی علاقه‌مندان و اهل موسیقی مورد استفاده قرار گرفته باشد.
طنزِ تلخ قضیه هم اینجاست که در کنار هنر دیرپایی چون موسیقی، عکاسی هم از همان بدو ورود به کشورمان از سوی برخی افراد مذهبی، با تحریم‌های صفر تا صدی -و گاهی در ابتدای کار بی‌مورد- رویارو بود. البته خوب است در همین سطرهای آغازینِ نوشته‌ام، به‌عنوان کسی که رویکرد جدّی نوشتاری به هنر هفتم دارم، نظرم را درباره‌ی یک مسئله بیان کنم: کارکرد و تا حد زیادی تأثیر عکاسی در موسیقی از نظیر همین کاربرد و اثرگذاری در -مثلاً- سینما بسیار متفاوت است. در هنر هفتم از همان آغاز تدارک و تولید، «عکاسِ فیلم» با انتشار تصاویر تست گریم بازیگران، با ایجاد پیش‌زمینه و حتی تبلیغ برای اثرِ در‌دست‌ساخت کارش را شروع می‌کند. فراتر از آن حتی رشته‌ی مستقلی به‌نام عکاسی فیلم در کنار دیگر مواد تبلیغی مثل پوستر و آنونس در برخی جشنواره‌ها، دارای جایزه‌ی مخصوص به خود هستند. جدای از این‌ها عکاس فیلم، با انتخاب زاویه‌ها و کادرهای مناسب و «برتر» از یک بازیگر و انتشار آن در مطبوعات قدیم و فضای مجازی امروز، نقش زیادی در شکل‌گیری «پرسونا»ی کلی یک بازیگر ایفا کرده و می‌کند. در هنر موسیقی می‌توان این تأثیر را در حد فروکاسته‌شده‌ی جمع‌آوری عکس‌ها و پوستر خوانندگان محبوب (و گاهی تیپیک؛ مانند خیل خوانندگان مرد پاپ قبل از انقلاب که گذاشتن نوعی ریش را در دهه‌ی 1350 مُد کردند) ردیابی کرد. در هرصورت، عکاسی در عرصه‌ی موسیقی، همچون سینما، تئاتر (و حتی درباره‌ی ورزشکاران رشته‌های مختلف و پولساز ورزشی) یکی از ابزارهای جلوه‌گری هنرمندان این رشته است. بگذریم که اصلاً شاید به‌دلیل همین جلوه‌گری و دیگر جذابیت‌های همراه با شهرت و محبوبیت هم بوده که از ابتدا، بسیاری جذب رشته‌های مختلف موسیقی (به‌ویژه خوانندگی) شده باشند.
بیشتر

علی شیرازی

شماره ۱۵۰

شماره ۱۵۰ هنر موسیقیعکس و موسیقیعلی شیرازیموسیقی در عکس

موسیقی نشسته بر زمان

موسيقی و رقص آيينی خراسان به‌روایت عکس

بخش عمده‌ای از آیین‌ها و اسطوره‌های اقوام گوناگون ایرانی در حرکات موزون و موسیقی محلی آن‌ها متجلی است و ایران سرزمین کهنی است که در جای‌جای آن اقوام متنوعی زیسته‌اند که در این تنوعِ اقوام و فرهنگ‌ها، آیین‌های مختلفی متأثر از ذات و ریشه‌ی فرهنگی آن منطقه در قرون متمادی شکل گرفته است. هدف از نگارش این سطور بحث مفصل و دامنه‌داری از آیین‌های اقوام گوناگون ایران نیست، بلکه با بیان چند مثال از چند موقعیت جغرافیایی مختلف اشارتی مختصر به جایگاه حرکات موزون اقوام ایرانی می‌پردازم.

اصغر صامتی

شماره ۱۵۰

اصغر صامتیشماره ۱۵۰ هنر موسیقیعکس و موسیقیموسیقی خراسانموسیقی در عکس

نقش استاد

روایت چگونگی ترسیم تابلوی میرزاعبداله اثر اکبر تجویدی

تصویر نقاشی «تابلوی میرزاعبداله» در شماره‌ی ۵۴ مجله‌ی موسیقی به‌چاپ رسیده است، اما از زبان نقاشِ تصویرِ استاد، «اکبر تجویدی»، یادداشتی نیز در بیان چگونگی ترسیم این تابلو در شماره‌ی ۵۶ مجله‌ی موسیقی، دوره‌ی سوم، مردادماه ۱۳۴۰ به‌چاپ رسید که خواندنی است ...

اکبر تجویدی

شماره ۱۵۰

اکبر تجویدیشماره ۱۵۰ هنر موسیقیمجله موسیقیمیرزاعبداللهنقاشی و موسیقی

برداشتی از روند اخیر ارکسترهای ملّی و سمفونیک

از روزی که آخرین معاونت هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برجای نشست، یکی از موضوعات گفت‌وگو، ارکسترهای موجودِ فعال، غیرفعال و نیمه‌فعال وزارت ارشاد به‌ویژه دو ارکسترِ سمفونیک و ملّی بود؛ ارکسترهایی که کسی هم نمی‌دانست با آن همه مشکلات جنبی سرانجامشان چه خواهد شد و کدام دو نفر، سکاندار این دو ارکستر می‌شوند. در بدو امر معلوم بود که رهبرانِ سابق سرِ جای خود قرار دارند، نه حرفی بود و نه حدیثی و بنابراین نتیجه نیز معلوم بود. در این بین مسئولان هنری ـ وزارتی داشتند سبک سنگین می‌کردند تا چه کنند. بارها می‌خواستم حتی احوالی از جناب «فرهاد فخرالدینی» جویا شوم؛ اما ترجیح می‌دادم در وقتی مناسبِ احوال باشد تا اینکه بار اول در تنها فرصتی که در حین مراسمی ‌در موزه‌ی موسیقی پیش آمد، کوتاه و گذرا از احوالش پرسیدم و از احوال دو ارکستر سمفونیک و ملّی نیز از معاونت هنری شنیدم که «ان‌شاءاله درست می‌شود.»

مهدی ستایشگر

شماره ۱۵۰

ارکستر سمفونیک تهرانارکستر ملّی ایرانشماره ۱۵۰ هنر موسیقیفرهاد فخرالدینیمهدی ستایشگر

«شـب که می‌شه تو کوچه‌ی غم ...»

یادی از سعید دبیری و درنگی در بیت‌‌بَندهای ایرانی

«سعید دبیری» یادگارِ جریانی خاص از موسیقیِ معاصر است؛ جریانی که از اوایلِ دهه‌ی ۴۰ شروع شد و تا سال ۱۳۵۷ ادامه داشت. محضِ یادآوری، باید گفت که مهم‌ترین جریانِ موسیقیِ آن سال‌ها برنامه‌ی «گلها» بود که با توجه به فراگیریِ رادیو در آن روزگار، مؤثرترین رسانه در شکل‌گیری ذائقه‌ی مخاطبان بود. بعد از برنامه‌ی گلها باید به ترانه‌های متنِ فیلم‌فارسی و موسیقی‌های کوچه‌بازاری و خوانندگانِ به‌اصطلاح «جَز» اشاره کرد که هر‌کدام طیفِ مخاطبانِ خود را داشتند.

سعید کریمی

شماره ۱۵۰

پروندهترانهترانه‌سراسعید دبیریسعید کریمیشماره ۱۵۰ هنر موسیقیموسیقی پاپموسیقی و ترانه

«نمی‌دونی تو که عاشق نبودی...!»

گفت‌وگو با سعید دبیری

«سعید دبیری» از نسل هنرمندانی است که در دهه‌های چهل و پنجاه شمسی، مصادف با دوران طلایی هنر معاصر جهان، در ایران ظهور کردند؛ هنرمندانی که در عین نوجوانی و جوانی، دست به انقلاب‌هایی در هنر زمانه‌ی خویش زدند. در ایران عموماً صاحب نقش‌های برجسته‌ی آن دوران را از محدوده‌ی چند نام خاص، خارج نمی‌کنند. سال‌هاست که در یادآوری نقش‌آفرینان تحول در موسیقی عامه‌پسند ایرانی، نام بسیارانی از قلم می‌افتد و یکی از مهم‌ترین آن‌ها، سعید دبیری است. دبیری متولد ١٣٢٩ شمسی در تهران است و همسالِ بسیاری از ستاره‌های موسیقی پاپ ایران؛ نه‌تنها همسال که همراه آنان در پدید‌آوردن آنچه امروز با نام «ترانه‌ی نوین» می‌شناسیم. موسیقی‌دان و ترانه‌سرایی که خالق تعدادی از خاطره‌انگیزترین آثار موسیقی پاپ ماست. با او که برخلاف بسیاری از همکاران قدیمی خود، جلای وطن نکرده، در منزلش در میان یکی از محله‌های تهران بزرگ به گفت‌و‌گو نشستیم. این گفت‌وگو را بر روال زبانِ ترانه، محاوره‌ای می‌خوانید.

حمید ناصحی

شماره ۱۵۰

پروندهترانهترانه‌سراحمید ناصحیسعید دبیریشماره ۱۵۰ هنر موسیقیگفت‌وگوموسیقی و ترانه

روایتی ساده، اما دلنشین

مخاطبانِ جدّیِ ترانه، «سعید دبیری» را با آثاری چون «زمستون»، «فرنگیس»، «قُلکِ چشات»، «جزیره» و «پرنده» می‌شناسند. دبیری ترانه‌سرایی بی‌حاشیه است که به‌عقیده‌ی او، خوانده‌شدنِ ترانه‌اش توسطِ خواننده‌ای نامدار آن‌قدرها هم مهم نیست و برعکس، معرفیِ خواننده‌های جوان و با‌استعداد را رسالتِ خود می‌داند. گواه این موضوع می‌تواند داستانِ آشنایی‌اش با «افشین مقدم» و شکل‌گیری آلبومِ موفق «زمستون» باشد یا معرفی «افشین جعفری» با آلبوم موفقِ «ستاره» (که البته سعید دبیری خاطره‌ی خوشی از این همکاری ندارد) و مهم‌تر از همه نقشِ پُررنگش در گروه‌های «بیت» قبل از انقلاب، مانند «ربِلز»، «گُلدن‌رینگ» و... .
پروندهترانهترانه‌سراسعید دبیریشماره ۱۵۰ هنر موسیقیموسیقی و ترانهیاشار هاشم‌زاده

سعید دبیری، از نسل آغازگران

همه‌ى اَشکال هنر در ابتدای راه، همیشه مرهون کسانی بوده‌ است که تنها با اتکا بر عشق و علاقه به آن پرداخته‌اند. همواره از گریبان آن عشق‌ها، تجربه‌ها و خلاقیت‌هایی بیرون آمده‌اند و بر بستر آن، انواع هنر حرفه‌اى، آکادمیک یا هرنامى که امروز می‌یابند مجال رشد یافته‌اند. موسیقی پاپ، در ایران و جهان نیز، از این قاعده مستثنا نبوده است. بگذریم از تئوری‌های مختلفى که تلاش مى‌کنند، نام هنر را از کنار این نوع موسیقی برانند یا دستِ‌کم موسیقی پاپ را در وادی هنر با تخفیف و تحقیر یاد کنند.

حمید ناصحی

شماره ۱۵۰

پروندهترانهترانه‌سراحمید ناصحیسعید دبیریشماره ۱۵۰ هنر موسیقیموسیقی پاپموسیقی و ترانه

«اون پرنده تو بودى! پیرهنِ ابرُ درید...»

تقدیر از سعید دبیرى در ارسباران

مراسم تقدیر از «سعید دبیرى»، ترانه‌سرا و موسیقی‌دان پیشکسوت پاپ، روز پنج‌شنبه ۲۱ خرداد‌ماه ۹۴ در فرهنگسراى ارسباران تهران برگزار شد. در این مراسم «افشین یداللهى» به‌عنوان مجرى و برگزارکننده، ضمن تقدیر از چهل و اندی سال فعالیت سعید دبیرى در حوزه‌ى موسیقى پاپ به معرفى مجموعه‌ ترانه‌هاى وى با نامِ «خدا! چرا عاشق شدم من؟» پرداخت. این مجموعه که توسط انتشارات «فصل پنجم» منتشر شده است حاوى تعدادى از ترانه‌هاى مشهور این ترانه‌سراى معاصر است.

تحریریه

شماره ۱۵۰

افشین یداللهیپروندهترانهترانه‌سراسعید دبیرىشماره ۱۵۰ هنر موسیقیگزارشمراسم بزرگداشتموسیقی و ترانه

نکات مقدماتی بر اجرای آثاری تولید‌شده در یک مرکز موسیقی

مرکز موسیقی الکترونیک کلمبیا پرینستون

مورخ پُرآوازه، «ژاک بارزون»، به ‌بنا‌نهادن رشته‌ی تحصیلی تاریخِ فرهنگی کمک شایانی کرد. پدرش «هنری مارتین بارزون» که شاعر سرشناسی بود، در سال ۱۹۱۳ «اشعار هم‌زمان» دادائیستی را برای اجرا با گرامافون سرود؛ گفتنی است که اشخاصی نظیر «گیوم آپولینر»، «مارسل دوشان» و «ادگار وارز» میهمانان همیشگی مِلکِ خانوادگی‌شان در پاریس بودند. ژاک بارزون در سال ۱۹۱۹، برای حضور در دانشگاه کلمبیا به ایالات متحده رفت، دکترای خود را در آنجا گرفت و به سِمت استادی رسید. او تا زمان بازنشستگی‌اش در سال ۱۹۷۵ نیز همان‌جا ماند. او نویسنده‌ی بیش از سی (۳۰) عنوان کتاب تاریخ و نقد است که از میان آن‌ها می‌توان به داروین، مارکس، واگنر (۱۹۴۱)، خانه‌ی خِرَد۷ (۱۹۵۹)، کلاسیک، رومانتیک، مدرن (۱۹۶۱)، استفاده و سوء‌استفاده از هنر (۱۹۷۴) و از پگاه تا زوال: ۱۵۰۰ تاکنون: ۵۰۰ سال حیات فرهنگی غرب۱۰ (۲۰۰۰) اشاره کرد. بارزون که از نخستین حامیان موسیقی الکترونیک بود، برای معرفی افتتاحیه‌ی کنسرت‌های موسیقی در مرکز موسیقی الکترونیک کلمبیا-پرینستون (تأسیس‌شده در سال ۱۹۵۹) بدان‌جا دعوت شد. کنسرت‌ها در تاریخ نهم و دهم می ۱۹۶۱ با ارائه‌ی آثاری از «اتو لونینگ»۱۱، «ولادیمیر اوساچفسکی»، «میلتون ببیت»، «ماریو دیویدوسکی»، «بولنت ارل» و «حلیم الضبع» برگزار شدند. بارزون هردو شب، این خطابه‌ی موجز را با ارائه‌ی توصیه‌هایی در باب گوش‌فرا‌دادن به موسیقی الکترونیک ایراد می‌کرد. با گذشت بیش از پنجاه سال، هنوز راهنمایی‌های او مناسب به‌نظر می‌رسند.

ارسلان عابدیان

شماره ۱۵۰

Jacques Barzunارسلان عابدیانژاک بارزونشماره ۱۵۰ هنر موسیقیگزارشمرکز موسیقی الکترونیک کلمبیا پرینستون

زنبورک

سازی از کشور همسـایه یاقوتســتان

زنبورک، احتمالاً در مرکز آسیا متولد شده است؛ سازی کوچک که با قدیمی‌ترین نمونه‌های ‌کشف‌شده به‌وسیله‌ی باستان‌شناسان در شمال شرقی آسیا به آن برخورد می‌کنیم. زنبورک در قسمت وسیعی از دنیا، با نام «jew’s- harp» شناخته می‌شود. آشنایی با زنبورک در قرن ۱۳ میلادی، هنگامی که از اروپا به آفریقا و سپس آمریکا برده شد، آغاز می‌شود. زنبورک، در حالی در فرهنگ شمانیزم که در بین مردم آسیای شمالی رایج بوده است، نقش کلیدی بازی می‌کند که پایه‌ریزی استفاده از آن هزاران سال قبل به‌عنوان یک ساز سنتی ریخته شده بود. زنبورک در بیشتر نقاط دنیا دارای اسامی مختلفی است و این تصور وجود دارد که زنبورک از شمال شرقی آسیا به دیگر نقاط دنیا برده شده باشد. زنبورک در بین سازهای ملّی کشور یاقوتستان از ارج و قرب فراوانی برخوردار است. امکانات تکنیکی محدود و ظاهری بسیار ساده دارد، حال اینکه از بیانی بی‌پایان و هدف‌دار برخوردار است. نکته‌ی درخور تعمقی که به‌چشم می‌خورد این است که تولید صدای غنی در واقع به‌خاطر قدرت خود زنبورک نیست، بلکه با صدایی که انسان از آن عبور می‌دهد به زنبورک حیاتی تازه می‌بخشد. مقاله‌ی حاضر بر جایگاه ساز زنبورک به‌عنوانِ سازی مردمی در فرهنگ مردم یاقوتستان، انواع مختلف زنبورک و همچنین موارد استفاده از زنبورک و تکنیک‌های استفاده از زنبورک متمرکز شده است.
jew’s- harpامیرحسین ایرانشاهیبهار گوودکزنبورکسازشناسیشماره ۱۵۰ هنر موسیقییاقوتســتان

پژوهشی بر شرح چند تعریف علم موسـیقی در موسیقی الکبیرِ فارابی

«ابونصر محمد بن اوزلغ بن طرخان فارابی» در منطقه‌ی وسیج فاراب از توابع خراسان بزرگ ماورای نهر سیحون موسوم به اطرار در قرن سوم هجری در میان جماعتی شافعی پا به‌عرصه‌ی وجود گذاشت. پس از تحصیلات مقدماتی به بغداد رفت و در آنجا اقامت گزید. بعد از فرا‌گرفتن زبان عربی نزد «ابو‌بشر متی بن یونس» علوم حکمت و منطق را آموخت و آنگاه به شهر حران رفت و نزد حکیم و پزشک جوان «یوحنا بن حیلان» به تحصیل و تحقیق ادامه داد. سپس به بغداد برگشت و در علوم یونانی و آثار «ارسطو» چنان تبحر یافت که از معاصران خود پیشی گرفت و در فلسفه و علوم نظری سرآمد شد تا جایی که بعد از ارسطو «استاد ثانی» لقب یافت. (برکشلی، ۱۳۸۱، ص ۸۶و۸۷؛ جمال‌پور، ۱۳۸۶، ص ۶۵ همچنین نک: Black, ۱۹۹۶: p.۱۷۸۳) همچنین در برخی کتب وی را متولد سال ۲۵۷ ق. در فاراب ترکستان می‌دانند که بعدها در بغداد نزد اساتید برجسته‌ی مسیحی چون یوحنا بن حیلان و ابوبشر متی بن یونس، منطق را فرا می‌گیرد و با توجه به اینکه متی بن یونس یکی از مترجمان اولیه‌ی یونانی به عربی است، از طریق وی به میراث فلسفی یونان دسترسی می‌یابد. (جوادی، ۱۳۸۲، ص ۱۰۲) اما در نهایت اصل و نژاد فارابی را ایرانی و مولد و وطن نخستین وی را فاراب می‌دانند که البته به نام «اترار» [اطرار] خوانده شده است.

میثم میریان

شماره ۱۵۰

شماره ۱۵۰ هنر موسیقیعلم موسیقیفارابیموسیقی کبیرمیثم میریان

بی‌ارزشیِ افزوده

ایران به بهـشت دلالیِ ساز بدل شده است!

هفته‌ی اول مهرماه ۱۳۹۱ شاید کابوسی بود برای اصناف مختلفی که خرید ارزی داشتند؛ زیرا قیمت دلار در این هفته دچار تغییرات و افزایش‌های زیادی شده بود. قیمت دلار در مدتی کمتر از یک سال (از ۱۳۸۹ تا ۱۳۹۰) از عددی تقریباً معادل ۱۳۰۰ تومان به ۴۰۰۰ تومان رسید و بعد از آن دوباره تنزل یافت و هم‌اکنون به عددی تقریباً معادل ۳۳۰۰ تومان رسید. این تغییر قیمت ناگهانی، روند عجیبی را به بازار تمام کالاها و از‌جمله لوازم موسیقی تحمیل کرد. ممکن است این‌گونه به‌نظر برسد که افزایش نرخ دلار در بازار ایران چگونه می‌تواند خمیرمایه‌‌ی مطلبی باشد که در یک ماهنامه‌ی تخصصی موسیقی منتشر شود؟ اما به شما اطمینان می‌دهم که نه‌تنها این موضوع بی‌ارتباط نیست، بلکه بسیار حیاتی هم هست. نوشته‌ای که در ادامه خواهید خواند، بررسی تأثیر افزایش قیمت ارز بر قیمت ساز و عوارض ناشی از آن بر بازار فروش ساز در ایران است و از آنجایی که نخستین حلقه‌ی زنجیره‌‌ی صنعت، تجارت و بازار موسیقی، به‌حقْ «ساز» است، تأثیر این افزایش قیمت، آثار منفی زیادی در کل حوزه‌ی موسیقی ایران داشته است.
بازار فروش ساز در ایرانشماره ۱۵۰ هنر موسیقیصنعت موسیقیمحمدعلی پورخصالیان

بوی خوش آواز

گزارش نخستین نشست «شبِ آواز ایرانی»

یکی از مهم‌ترین معضل‌هایی که در این زمانه موسیقی ایرانی با آن دست‌به‌گریبان است، نداشتن رسانه‌ای درخور یا دستِ‌کم جایی است که بتوان در آن سراغ استعدادهای ناشناخته رفت و با نغمه‌ها و آواهای اینان آشنا شد. این معضل، زمانی جدی می‌شود که در نظر بگیریم موسیقی آوازی به‌عنوان پُرمخاطب‌ترین رشته‌ی موسیقی کشورمان نیز به این بلیه دچار است. اگر زمانی «محمود محمودی خوانساری» یا «نادر گلچین» پس از معرفی یکی، دو استاد به رادیو و گذراندن مراحل آزمایشی و نشان‌دادن استعداد و توانایی‌شان به گردونه‌ی عرضه‌ی هنر خویش در این رسانه راه می‌یافتند، امروز تقریباً هیچ روزنه‌ای برای هنرجویانِ مستعد و حتی خوانندگان میانسالی که دیگر از آب و گل درآمده‌اند متصور نیست و این‌گونه است که آواز‌خوان‌های میانسال کم‌کم به پیری می‌رسند و جوان‌ها به میانسالی. در‌حالی‌که فقط اندک‌شماری از آن‌ها (آن هم به روش‌های خاص و گاه با صرف هزینه‌هایی که از ابتدا برگشت‌ناپذیر به‌نظر می‌رسد) موفق به عرضه‌ی آلبومی یا دستِ‌کم تک‌تصنیفی در این سو و آن سو (فلان شبکه‌ی ماهواره‌ای پُربیننده یا فضای مجازی) می‌شوند. بدین ترتیب استعدادهای زیادی در حال تلف‌شدن هستند؛ بی‌آنکه حتی برخی نزدیکان آن‌ها نیز از توانایی‌های آوازیِ اینان باخبر باشند.

تحریریه

شماره ۱۵۰

آواز ایرانیشب آواز ایرانیشماره ۱۵۰ هنر موسیقیگزارش

نگاهی به کنسرت گروه شمسا

به‌سرپرستی نیما بطحایی

دهم اردیبهشت ۱۳۹۴،‌ کنسرت گروه شمسا به‌سرپرستی «نیما بطحایی» طی دو بخش در تالار فارابی دانشگاه هنر تهران برگزار شد. بخش دوم این برنامه به اجرای کنسرت گروه شمسا در آواز اصفهان به اجرای قطعاتی از جواد بطحایی اختصاص داشت که با تنظیم مجدد نیما بطحایی و «زهرا فرهنگی» به‌صورت هوموفونیک با حجم صوتی بیشتر و به‌کارگیری سازهای قیچک‌باس و سنتورباس به‌اجرا در ‌آمد. گروه شمسا (شمسا در لغت زند به‌معنای نور و روشنایی معنوی) در مردادماه سال ۱۳۹۲ توسط نیما بطحایی متولد ۱۳۶۸، تأسیس شده و این اجرا، چهارمین کنسرت این گروه بود. ازجمله فعالیت‌های گروه شمسا شرکت در بخش رقابتی بیست‌ونهمین دوره‌ی جشنواره موسیقی فجر و کسب مقام دوم بوده است. اعضای گروه شمسا را در این برنامه نیما بطحایی (سرپرست و نوازنده‌ی سنتور)،‌ «محمود صالحی» (خواننده)، «بهنوش کاظمی‌زاده» (کمانچه)،‌ «محسن دیلم صالحی» (عود)،‌ «میلاد دیلم صالحی» (تار)، «میترا زلفی» (قیچک‌باس)،‌ زهرا فرهنگی (سنتورباس)، «نیلوفر محسنی» (تنبک) و «‌بهنود زیبایی» (دف) تشکیل می‌دادند.

شهاب منا

شماره ۱۵۰

شماره ۱۵۰ هنر موسیقیشهاب مِناگزارش کنسرتنیما بطحایی

شعری از کرمانشاه

  چه پیش آمد؟! چراغی بَر نشد از شعله‌ی سرد ... و شب آمد هوای گریه آورد شبی دلگیر، از اندوه لبریز شبی ابری‌تر از باران یک‌ریز شبی که کودکِ ترسیده از باد شنیده قصّه‌ی دیو و پریزاد از آن شب‌ها که می‌بارد سیاهی سکوتست و، نگاهِ بی‌نگاهی صدا می‌زد کسی با گریه در باد چه پیش آمد، بهاران را چه افتاد؟!
گُلی از شاخه‌ای سر بر نکرده‌ست که آن را بادها، پَرپَر نکرده‌ست چه می‌جویی به شهرِ سنگ و کاغذ؟ فریب است این بهار رنگ و کاغذ برایِ باغ‌هایِ بی‌درندشت نمانده دلفریبی‌هایِ گُلگشت نشانِ پایِ بارانی به جا نیست به‌جز گریه، گُلی بر شاخه‌ها نیست دگر شوری و شهنازی، نمانده‌ست همایون شِکوه آوازی، نمانده‌ست بهار آمد گُل نازی نیامد صدای دلکش سازی نیامد به‌دور از وحشت و آشوبِ هستی نخواند از گوشه‌ای، شبگردِ مستی زمانه، همدلی را بُرده از یاد هوس شد شور شیرین، عشقِ فرهاد کَسی از کَس نمی‌گیرد سراغی نمانده غیر تاریکی، چراغی شکسته‌خاطران آشفته خواب‌اند به هرسو رفته‌ای نقشِ بر آب‌اند نسیمِ خسته‌ای افتاده از پا گرفته گوشه‌ای از شهر دنیا نبینی خنده‌ای از شهرِ خاموش دریغ از آرزوهایِ فراموش دریغ از کوچه‌هایِ بی‌هیاهو ازین تیره کبودِ بی‌پرستو دریغا، باغِ سیلی‌خورده‌یِ من بهارِ در جوانی مرده‌یِ من *** در این شب‌هایِ دلتنگِ جدایی سر راهت نشینم تا بیایی بیایی تا بگویم ظلمِ دوری صبوری‌هایِ وقتِ ناصبوری ببینم، خوش‌زبانی‌هایِ چشمت بخوانم، مهربانی‌هایِ چشمت *** رسیدن‌ها و دیدن گرچه دورست صبوری آتشِ جانِ صبور است
بیشتر

ناصر گلستان‌فر

شماره ۱۵۰

شعرشماره ۱۵۰ هنر موسیقیناصر گلستان‌فر