شماره ۱۶۷

شماره ۱۶۷ هنر موسیقی، مهر ۱۳۹۶ با موضوع «سروده‌های شفیعی‌کدکنی در موسیقی ایرانی» به مناسبت سالروز تولد دکتر محمدرضا شفیعی‌کدکنی منتشر شد. در این شماره علاوه‌بر سرمقاله («چیست خدا و هنر و زندگی؟») مطالبی نیز به مناسبت درگذشت نادر گلچین به همراه گفت‌وشنودی منتشرنشده با او، یادداشتی به بهانۀ اجرای کنسرت‌نمایش سی، نقد موسیقی به زبان ساده، بررسی دیدگاه‌های تئودور آدورنو در حوزۀ صنعت فرهنگ و فرهنگ توده، نگاهی به اوضاع ترجمه کتاب‌های موسیقی، مروری بر زندگی هنری جیمی پیج و گروه لِد زپلین، تفسیر کنسرتوی بهار از چهارفصل ویوالدی و… می‌خوانید.

 

عکس روی جلد: دکتر محمدرضا شفیعی‌کدکنی، دانشکدۀ ادبیات دانشگاه تهران، اسفند ۱۳۹۵ عکاس: امید طاری‌فرد

طراح گرافیک: استودیو مرکزی، سعید فروتن، امیرمهدی مصلحی

 

✔️ برای سفارش نسخۀ کاغذی مجله و دریافت آن از طریق پست با ارسال یک پیام به honaremusighi@ در تلگرام یا شمارۀ ۰۹۱۹۸۰۸۶۴۱۰در واتس‌اپ و یا ایمیل هنر موسیقی honaremusighi@gmail.com، درخواست خود را با ذکر شمارۀ مجله به ما اعلام کنید.

 

جلد مجله هنر موسیقی شماره ۱۶۷

فهرست مقالات

سرمقاله: «چیست خدا و هنر و زندگی؟»

سرمقالۀ این شماره را با یاد خدا و با شعری سرودۀ یکی از بندگان خوب خدا آغاز می‌کنیم. شعری آگاهی‌دهنده با عنوان «سه نهانِ ازلی» سرودۀ دکتر محمدرضا شفیعی‌کدکنی، برگرفته از کتاب هزارۀ دوم آهوی کوهی ایشان که می‌فرماید: چیست خدا و هنر و زندگی؟ پرده‌ای از آن سویِ دانندگی روزی اگر زین سه یکی شد عیان آن دگران محو شوند از میان لیک چو هستی و چو دیدارِ نور این سه نهان‌اند ز فرطِ ظهور عمرِ بشر صرف درین راه شد لیک ازین راز که آگاه شد؟ از دهنِ غار چو آمد برون داشت همین پرسش و دارد کنون بگذرد ار صدرَه ازین کهکشان باز ازین راز نیابد نشان تا که جهان است و نظامِ جهان این سه نهان‌اند، نهان و نهان

مهدی ستایشگر

شماره ۱۶۷

سرمقالهشماره ۱۶۷ هنر موسیقیمهدی ستایشگر

آواز باد و باران

سروده‌های شفیعی‌کدکنی در موسیقی ایرانی

نوزدهم مهرماه امسال هفتاد و هشتمین زادروز محمدرضا شفیعی‌کدکنی (م. سرشک) بود. این استاد برجستۀ ادبیات فارسی که از مفاخر فرهنگی میهن ماست و با بینش پرورده و دانش گستردۀ خود، امروز در چشم دوستداران فرهنگ این سرزمین کهن از گرامی‌ترین چهره‌های جهانی و نماد پاسداری از فرهنگ ایرانی است، در شاخه‌هایی گوناگون چون نقد ادبی، پژوهش، تصحیح متون نظم و نثر کهن، گزارش و گزینش متون، ترجمه و... دستاوردهایی گران‌سنگ دارد. اما این استاد دانشمند دانشگاه تهران، در جهانِ ادبیات بیش و پیش از هر چیز «سرشک» شاعر است.
او با نیروی آفرینش‌گری و سخنوری و نگاه دیگرگونۀ خویش که بر پایۀ‌ دانشی شگرف استوار شده است، نزدیک به شصت سال پیشینۀ شاعری دارد. در این جستار از آن دست سروده‌های شفیعی‌کدکنی که در آثار موسیقایی این چند دهه به‌کار رفته‌اند یاد می‌کنیم و سپس در دو بخش «دست بردن در شعر» و «لغزش در خواندن شعر» به بررسی کوتاه و فشردۀ این آثار از دید ادبی (و نه موسیقایی یا از دید تلفیق شعر و موسیقی) می‌پردازیم. بررسی موسیقایی این آثار نیازمند مجال فراخ دیگری است. مهم‌ترین آثار موسیقایی پدیدآمده بر شعر سرشک در این جستار شناسانده شده‌اند؛ اما جز کارهای یادشده در این جستار، کارهایی دیگر نیز هست که ما به آن‌ها دسترسی نداشته‌ایم یا تاکنون انتشار رسمی نیافته‌اند؛ برای نمونه شهرام ناظری با همکاری مهدی آذرسینا و مسعود شناسا کاری با شعر «حلاج» (شفیعی‌کدکنی، ۱۳۷۶ الف: ۲۷۵) پدید آورده است. همچنین محمد ساعد (آهنگ‌ساز) و عبدالحسین مختاباد (خواننده) روی شعر «هزارۀ دوم آهوی کوهی» (شفیعی‌کدکنی، ۱۳۷۶ ب: ۱۸) تصنیفی شنیدنی پدید آورده‌اند۲. این آهنگ‌ها تنها در کنسرت‌ها به اجرا درآمده‌اند و امید است که در آینده انتشار یابند.
بیشتر

مهدی فیروزیان

شماره ۱۶۷

ادبیات و موسیقیترانهترانه‌سراترانه‌سراییتصنیفسالگرد تولدسروده‌های شفیعی‌کدکنی در موسیقی ایرانیشعرشفیعی‌کدکنیشماره ۱۶۷ هنر موسیقیم. سرشکمحمدرضا شفیعی‌کدکنیمهدی فیروزیانموسیقی ایرانیموسیقی شعرواژه موسیقایی

نوای کاروان «امشب» زند آتش به جانم...

در سوگ «نادرِ» آوازهای «گلچین» و گفت‌وشنودی منتشرنشده با او

دیگر نمی‌توانم به «نوای کاروان» گوش دهم... حالا دیگر این تصنیف حزین و دلسوز -به‌تمامی- به «روایتگرِ» آوازخوان رفته‌اش بدل شده است (همچنان که پیش‌تر هم بود، اما نه تا این حد به واقعیت، نزدیک!) آن هم برای «من»ی که دوستدار قدیمی صدا و آثارش هستم و بیش از همه، شاید به همین نوای کاروان علاقه دارم و نزدیک به سه دهه است آن را زمزمه می‌کنم. «نوای کاروان»ی که پیشاپیش مطمئنم هیچ شبی بیش از امشب، آتش بر جانم نخواهد زد. چه کنم؟ «من»ی که شب‌های نخست فراق عزیزانم را بسیار از سر گذرانده‌ام؛ از همان ۱۳ سالگی که سایه پرمهر پدر را اجل ازم دریغ کرد تا حالا که باید یکی‌یکی، صداها و استادان محبوبم را به سوی خاک بدرقه کنم... حالا هم که ساعتی از اعلام خبر شوم وداع ابدی با گلچین نگذشته، می‌بینم که چگونه در شبکه‌های اجتماعی بیش از تمام آثارش نوای کاروان را به اشتراک می‌گذارند؛ البته در کنار «مرغ سحرِ» یگانه‌اش با تنظیم فرامرز پایور و «شعله» و «از بهترین‌ها بهتری...» که این آخری را پنداری نه در وصف معشوق، بلکه دربارۀ صدای خودش خوانده بود (یا فرقی نمی‌کند؛ شاعرِ این اثر، آن را دربارۀ صدایش سروده بود)... که خواهم گفت صدایش از برخی لحاظ (تأکید می‌کنم: فقط از برخی لحاظ)، بهترین صدا یا دست‌کم شیک‌ترین صدا در بین تمام آوازخوانان ۱۱۲ سال اخیر بود و در لطافت، حتی به صدای حریروَشِ بنان پهلو می‌زد.
اصلاً از همۀ این توصیف‌ها هم که بگذریم و آن‌ها را برآمده از نگاه و سلیقۀ شخصیِ نگارنده بدانیم، صدای گلچین، صدایی سخت «شخصی» و مال خودش بود و چقدر کمیاب شده در تمام این چهار دهه، خواننده و به‌ویژه آوازخوانی که صدایش نه‌فقط مال خودش باشد، که زیبا، دل‌نشین، گرم، مردانه و خوش‌رنگ باشد و به وقت شنیدنش فقط یک نام را به‌یاد بیاورد که هم «نادر» باشد و هم «گلچین». هم صدایی ناب و کمیاب باشد (که شوربختانه در این نیمروز بدهنگام و بدشگونِ پس از درگذشتش، ساعاتی است که دیگر نایاب و آسمانی هم شده) و هم گلچین آوازهای دل‌پسند و دل‌انگیز باشد و خیال‌های ملودیک [نغمه‌پردازانه] را به پرواز درآورَد و جوهر هر شعری را به رنگ آواز بیاراید.
بیشتر

علی شیرازی

شماره ۱۶۷

آوازآواز ایرانیآوازخوانبرنامه گل‌هاخوانندهدرگذشتشماره ۱۶۷ هنر موسیقیعلی شیرازیگفت‌وشنودگفت‌وگونادر گلچین

تفسیر و تأویل

نقد موسیقی به زبان ساده: قسمت هفتم

هرجا که راجع به تفسیر و تأویل حرف می‌زنیم فوری به یاد تفسیر متن‌ها، به‌خصوص متن‌های مذهبی (مثلاً تفسیر قرآن یا نهج‌البلاغه) می‌افتیم. در آن نوع تفسیر عده‌ای کارشناس سعی می‌کنند معنی قسمت‌هایی از متن را که روشن و واضح نیست برایمان بگویند؛ چون معنی در خود متن روشن نیست؛ هرکدام از مفسرها با دلایلی که در تفسیرشان می‌آورند جوری متن را معنی می‌کنند و اغلب سر این معنی‌ها با‌هم اختلاف دارند. آن‌ها معنایی را که استنباط کرده‌اند به متن نسبت می‌دهند. تفسیر همیشه همین‌طور است؛ یک معنای ذهنی را به یک‌ چیز از قبل موجود نسبت می‌دهد. تأویل هم تقریباً همین‌جور است؛ اما یک فرق کوچک دارد. آن هم این است که هدفش برگشتن به «اول» یا معنای اصلی است. این کار هم مثل تفسیر است؛ چون با همۀ تلاشی که برای پیدا کردن آن «اول» می‌کنیم هیچ‌کس نمی‌داند که معنی اصلی واقعاً چه بوده است و راهی هم وجود ندارد که مطمئن شویم اصلاً «اول»ی وجود دارد یا نه. تفسیر و تأویل در نقد موسیقی هم تا حدودی شبیه متن است؛ بنابراین حرف زدن دربارۀ تفسیر موسیقی بی‌برو برگرد ما را به بررسی «معنای موسیقایی» یا «معنی موسیقی» می‌کشاند. این اصطلاح یک اصطلاح خیلی تخصصی در حوزۀ فلسفۀ موسیقی و موسیقی‌شناسی است؛ پس نمی‌شود همۀ گوشه و کنارهایش را اینجا وارسی کنیم با وجود این تا حدی که می‌شود اشاره می‌کنم.
آروین صداقت‌کیشتجزیه‌و‌تحلیل موسیقیتفسیر موسیقیچطور موسیقی را نقد کنیم؟شماره ۱۶۷ هنر موسیقیفلسفه موسیقیمنتقدمنتقد موسیقیموسیقی‌شناسینقد موسیقی

گر تو بهتر می‌زنی بستان بزن

به بهانۀ اجرای کنسرت‌نمایش سی

«یک نمایش مبتذلِ بازاری، کاری بی‌هویت با موسیقی عامه‌پسند بی‌محتوا و شعرهای سخیف و اجرایی ضعیف». این است خلاصۀ نقدهای سازندۀ برخی حضرات دربارۀ کنسرت‌نمایش «سی». اگر دنبال نقد هستید وقت خود را هدر ندهید، خلاصه‌اش را برایتان نوشتم. راستش این روزها دارم سخت مقاومت می‌کنم تا نپذیرم که بزرگ‌ترین مشکل ما، نه اقتصاد است، نه سیاست، نه امنیت، نه اشتغال، نه مسکن و نه ازدواج. بزرگ‌ترین مشکل ما سقوط اخلاقی است که البته زمینۀ ایجاد آن در بعضی از عنوان‌های مذکور قابل ردیابی است.
این روزها مکرّراً با تجسم افعالیِ مَثَلِ زشت «دیگی که برای من نمی‌جوشه می‌خوام سرِ سگ توش بجوشه» مواجه می‌شوم و هر بار با خود می‌گویم: «ایشالا گربه است!». خواننده‌ای بزرگ و پیش‌کسوت به خوانندۀ‌ بزرگ دیگری که در بستر بیماری است می‌تازد و در سخنانی که سراپا عقده و کینه است به او توصیه می‌کند دست از عقده و کینه بردارد. بازیگری پیشکسوت در اعتراض به توجه خبرنگاران، به بازیگر بزرگ دیگری که ازقضا او نیز حال خوشی ندارد، حمله می‌کند و حتی می‌کوشد برای او پروندۀ سوءپیشینه ایجاد کند! همین است که اگر صفحات دنیای مجازی را ورق (البته باز هم مجازی) بزنید دربارۀ کنسرت‌نمایش سی هم به حرف‌های جالبی برمی‌خورید که خلاصه‌اش را برایتان نوشتم. اغلب عزیزانِ منتقد، شکست‌خوردگان عالم هنر یا اصحاب و اذناب آنان‌اند و اگر بخواهیم حرف حسابشان را با تحلیل روان‌کاوانه بیرون بکشیم این است که: «انجام دادن کاری که ما نمی‌توانیم، ذنب لایغفر است».
بیشتر

فیروزه مهدوی

شماره ۱۶۷

آوازسهراب پورناظریشعرشماره ۱۶۷ هنر موسیقیفیروزه مهدویکنسرتکنسرت‌نمایش سیگروه شمسموسیقی ایرانیموسیقی عامه‌پسندنقدنقد کنسرتهمایون شجریان

چگونه با مترونوم تمرین کنیم؟

تصور عمومی بر این است که مترونوم صرفاً با هدف حفظ ریتم و مطابق وزنِ ثابتِ یک قطعه یا درس می‌تواند به‌کار رود، در‌حالی‌که علاوه بر این هدف -که البته در آموزش و ضبط، مهم و تعیین‌کننده است- تمرین با مترونوم برای یک هنرآموز می‌تواند کارکردهایی بیش از این داشته باشد؛ کارکردهایی از قبیل طولانی و در‌عین‌حال با برنامه و منظم پیش رفتنِ طول زمانِ تمرین، کمک به رسیدنِ تدریجی به سرعتِ استاندارد قطعه یا سرعتی که آهنگ‌ساز تعیین کرده و درنهایت کمک به ارتقای بیشتر کیفیت اجرایی قطعه در خصوص مسائل مختلف اجرا (علاوه بر موضوع سرعت).

سعید یعقوبیان

شماره ۱۶۷

ریتمسعید یعقوبیانشماره ۱۶۷ هنر موسیقیضبطمترونوم

نوای تنبور، نوای گوهر جان؛ طاهر یارویسی

میراث‌دار و راوی مقامات تنبور

پیش‌تر گفته شد که موسیقی تنبور در منطقۀ گوران بكرتر و اصیل‌تر باقی مانده است و در قالب یكی از فرهنگ‌های عام و محترم مردم منطقه به‌شمار می‌رود و از تقدسی والا در نزد ایشان برخوردار است. در این منطقه تنبورنوازان و مقام‌دانان بسیاری رشد‌و‌نمو کرده‌اند كه امروزه به‌جز نام نیك و چند آلبومی كه در محافل خصوصی از صدای ایشان ضبط شده است، آثار دیگری از داشته‌های ارزشمند آن‌ها در دسترس نیست. در این میان استاد طاهر یارویسی را می‌توان یکی از استادان متبحر در زمینۀ موسیقی مقامی تنبور و نیز در زمینۀ تحلیل و تفسیر مقامات، نوازندگی و خوانندگی دانست كه متأسفانه به دلیل کهولت سن و بیماری در شرایط مناسبی به‌سر نمی‌برد. استادی پیر و كهن‌سال كه از كهولت سن، بیماری‌های متعدد و مشكلات معیشتی رنج می‌برد؛ ولی همچنان به آب و خاك اجدادیش وابسته و دلگرم مانده و بعد از گذشت هفت دهه از عمر گران‌مایه‌اش هنوز در این منطقه زندگی می‌كند. در گفتار پیش رو به فعالیت‌های هنری او نگاهی داریم و برایش آرزوی سلامتی می‌کنیم.

فرزاد بازگیر

شماره ۱۶۷

تنبورتنبورنوازانشماره ۱۶۷ هنر موسیقیطاهر یارویسیعلی‌اکبر مرادیفرزاد بازگیرگورانمقامات کهن تنبورمقام‌خوانمقام‌دانموسیقی مقامییارسان

موسیقی توده به مثابۀ صنعت فرهنگ (۲)

بررسی دیدگاه‌های تئودور آدورنو در حوزۀ صنعت فرهنگ و فرهنگ توده: قسمت پایانی

در این مقاله سعی شده است تا به بررسی یکی دیگر از نظرات تئودور آدورنو در حوزۀ صنعت فرهنگ و فرهنگ توده پرداخته و از این رهگذر به بررسی موسیقی مردمی (پاپیولار) رایج در زمان وی که با نوع جدید و نوظهور موسیقی جَز به اوج خود رسید و آدورنو آن را نمونه‌ای از صنعت فرهنگ و عامیانه شدن و سطحی شدن موسیقی در مقابل موسیقی نخبه‌گرا و فرهنگ والا به‌شمار می‌آورْد، بپردازیم. در قسمت پیشین و نخست این مطلب مطالبی دربارۀ مکتب فرانکفورت (عقلانیت ابزاری)، روشنگری، صنعت فرهنگ و مفهوم پاپیولاریسم در موسیقی گفته شد و در این شماره به فلسفۀ موسیقی مدرن و دیالکتیک بین آرنولد شوئنبرگ و ایگور استراوینسکی می‌پردازیم.

میثم میریان

شماره ۱۶۷

آرنولد شوئنبرگایگور استراوینسکیتئودور آدورنوشماره ۱۶۷ هنر موسیقیصنعت فرهنگفرهنگ تودهفلسفه موسیقیفلسفه موسیقی مدرنمیثم میریان

نابغۀ موسیقی در دایرة‌المعارف موسیقی روسو

مدخل «نابغۀ موسیقی» در دائرة‌المعارف موسیقی روسو با دیگر مدخل‌ها متفاوت است. گویی روسو از چیزی یا پرسشی از جانب کسی برآشفته است؛ لحن و نوع طرح موضوع در این مدخل با کل کتاب کاملاً متفاوت است و زبانی پر‌شور و طغیانگر دارد. توضیح این نکته ضروری است که آنچه به دایرةالمعارف موسیقی روسو مشهور شده در حقیقت مدخل‌های مربوط به موسیقی دائرةالمعارف مشهور دورۀ دیرکتوار فرانسه به سردبیری دنی دیدرو بوده که روسو مسئول نوشتن آن بوده است و بعدها حدود هفتصد مدخل موسیقایی آن به‌صورت جداگانه ویرایش و منتشر شده است.

شروین مقیمی

شماره ۱۶۷

دائرة‌المعارف موسیقی روسوژان ژاک روسوشروین مقیمینابغه موسیقی

توضیحی دربارۀ مقالۀ «آذرسینا موسیقی‌دان چندوجهی»

در شمارۀ اخیر مجلۀ هنر موسیقی (شمارۀ ۱۶۶، مرداد و شهریور ۱۳۹۶) مقاله‌ای از اینجانب با عنوان: «آذرسینا موسیقی‌دان چندوجهی» چاپ شده است که متأسفانه در دو قسمت آن حاوی مطالب اشتباهی دربارۀ زندگی و نظریات استاد آذرسینا است و البته بروز این اشتباهات ناشی از قصور شخصی نویسنده است...
شماره ۱۶۷ هنر موسیقیعلی عظیمی‌نژادانگفت‌وگومهدی آذرسینا

آکاپلای ایرانی

گفت‌وگو با فراز خسوری‌دانش سرپرست گروه آوازی دامور

آکاپِلا واژه‌ای ایتالیایی است به‌معنی «به سبک کلیسا» و در موسیقی به‌معنی اجرای قطعه‌ای موسیقی تنها با استفاده از صدای خواننده و تکنیک‌های صداسازی با کمک حنجره و دهان، بدون استفاده از هیچ ساز دیگری است. هرچند بیشتر آشنایان با این فرم از اجرا، ممکن است این فرم را با کلیسای مسیحی و چانت‌های گریگوریان و مادریگال بشناسند، اما ریشۀ این سبک از اجرا به نیایش‌های کلیمیان باز‌می‌گردد و پس از مسیحیان، مسلمانان هم در نیایش‌های خود از این نوع اجرا استفاده کرده‌‌اند. در دوران رنسانس، بسیاری از آواز‌های مردمی و غیر‌مذهبی به این نحوه اجرا می‌‌شده؛ اما آنچه امروز به‌عنوان آکاپلا در صنعت موسیقی شناخته می‌شود، فارغ از ریشۀ مذهبی آن، نوعی موسیقی مردمی است که در اصل به سبکی از موسیقی پاپ آمریکلایی به نام «دوو واپ» می‌رسد.
این سبک موسیقی معاصر (که تلفظ نام آن مشابه تلفظ کلمه دوغاب به زبان فارسی است) از محبوب‌ترین سبک‌های پاپ دهۀ ۱۹۴۰ تا ۱۹۵۰ و حتی اوایل دهۀ ۱۹۶۰ امریکا بوده است و تأثیر آن در صنعت موسیقی تأثیری پررنگ بوده که تا‌کنون نیز رگه‌هایی از این اثر در موسیقی پاپ مدرن دیده می‌شود. دوو واپ سبکی است که به‌وسیلۀ سیاه‌پوستان امریکا به‌وجود آمد و مهم‌ترین خصوصیت این‌گونه موسیقی، استفاده از ساختار آکوردی و هارمونی کلیشه‌ای و ساده، ملودی‌های موسیقی سول و ریتم‌اندبلوز، استفاده از آواهای بی‌معنی و هارمونی‌دار بر بستری از ریتم‌های ساده با پس‌زمینۀ هارمونی آوازی است. استفاده از خود هجا‌های «دوو واپ» نیز به‌خصوص در این سبک بسیار مرسوم بوده است. مثلاً در آهنگ‌های بسیاری چنین هجا‌هایی را می‌شنویم: «دو، واپ، واپ» یا «شَل لا، شل لا، شل لا، لا». این موسیقی موسیقی‌ای شهری است که در شهرهای بزرگ مثل نیویورک، شیکاگو، بالتیمور، دیترویت و لس‌آنجلس به‌شکوفایی رسید. در سال‌های پس از آمدن این سبک توسط سیاه‌پوستان آمریکایی، آمریکایی‌های ایتالیایی‌تبار هم علاقۀ فراوانی به این نوع موسیقی نشان دادند و بلافاصله این سبک، ستاره‌های ایتالیایی تبار بسیاری را به صنعت موسیقی معرفی کرد.
بیشتر
آکاپلاآوازریتم‌اند‌بلوزشماره ۱۶۷ هنر موسیقیصداسازیصنعت موسیقیفراز خسروی‌دانشگروه آوازی دامورگفت‌وگومحمدعلی پورخصالیانموسیقی پاپموسیقی پاپ مدرنموسیقی سولموسیقی معاصر

کلاف سردرگم

نگاهی به اوضاع ترجمۀ کتاب‌های موسیقی با دیدگاه‌هایی از رضا رضایی، حسین یاسینی و آذین موحد

اگر هر ماه به یک کتاب‌فروشی که البته در بین قفسه‌هایش عنوان «موسیقی» دارد سر بزنید و کتاب‌ها را رصد کنید نکته‌های جالبی می‌بینید. مهم‌ترین نکته اینکه هر ماه تعداد زیادی از این عناوین قرص و محکم سر جایشان هستند و نسبت به یک ماه قبل تغییری نکردند؛ البته نه به این معنا که کتاب‌فروشی با فروخته شدن کتاب دقیقاً همان عنوان را به‌سرعت جایگزین کرده است، بلکه این کتاب‌ها اصلاً فروخته نشدند. شاید در بازۀ زمانی بلندتری، تغییرات درخور توجه باشد، ولی در عمل باز هم عنوان‌هایی هستند که باقی ماندند. حالا اگر چند کتاب‌فروشی را هم‌زمان وارسی کنید می‌بینید که تعداد کتاب‌هایی که در این کتاب‌‌فروشی‌ها مشترک هستند زیاد نیست. تنها چند عنوان کتاب پرفروش مانند تئوری موسیقی اثر پرویز منصوری یا مصطفی‌کمال پورتراب در تألیف‌ها و کتاب درک و دریافت موسیقی یا ترجمۀ اشعار پینک فلوید در بخشِ ترجمه مشترک هستند.
در‌واقع این موضوع نشان می‌دهد که تعداد کتاب‌های موجود در حوزۀ موسیقی به‌هیچ‌وجه کم نیستند. حتی هربار با تعدادی کتاب تازه مواجه می‌شوید که الزاماً هم چاپ جدید نیستند و مشخص نیست تا‌به‌حال کجا بوده‌اند یا حالا که هستند چرا و به چه دلیلی از طرف کتاب‌فروشی سفارش داده شده‌اند. همچنین نکتۀ دیگری که به‌راحتی دیده می‌شود، چند برابر بودن تعداد عنوان‌های ترجمه‌شده نسبت به کتاب‌های تألیفی یا حتی گردآوری است.این موضوع نشان می‌دهد نیازی که در حوزۀ موسیقی وجود دارد به‌واسطۀ استادان جدی گرفته نمی‌شود و همچنین فعالیت‌های تحقیقاتی و امکان نشر آن‌ها بسیار کم است که بررسی علل این معضل در این نوشته نمی‌گنجد؛ اما نکته این است: این کتاب‌های ترجمه شامل چه موضوعاتی می‌شود و ترجمۀ درستی دارند؟ آیا تمام نیازها در زمینۀ ترجمۀ کتاب‌های موسیقی پاسخ داده شده است؟ و در نهایت، مخاطب این کتاب‌ها چه کسانی هستند؟
بیشتر

سیامک قلی‌زاده

شماره ۱۶۷

آذین موحدترجمه کتاب‌های موسیقیحسین یاسینیرضا رضاییسیامک قلی‌زادهشماره ۱۶۷ هنر موسیقیکتاب‌های موسیقینقدنقد کتاب

جَز فیوژن با حاج‌قربان

دربارۀ آلبوم 9:40؛ پنج سال پس از انتشار

امروزه اصطلاح «تلفیقی» را زیاد می‌شنویم؛ همه‌جا رد‌پایی از آن هست و در هر شاخه از هنر می‌توان حضور آن را رصد کرد؛ اما به‌جرئت می‌توان گفت به همان فراوانی که به‌کار می‌رود، به همان اندازه کمتر فهمیده شده است؛ به‌ویژه در موسیقی که ردپای آن بیشتر و پررنگ‌تر نیز هست. امروزه برای هر ‌چیزی که به‌نوعی آمیخته با چیز دیگری باشد –که در بسیاری از مواقع، همین آمیخته ‌شدن نیز وجود ندارد- و نوعی نوگرایی هم به‌حساب بیاید، واژۀ تلفیقی را به‌کار می‌بریم بی‌آنکه بدانیم موسیقی مورد نظر متعلق به چه سبکی است و از آن مهم‌تر اساساً واژۀ تلفیقی -که ما برای فلان موسیقی به‌کار می‌بریم- چه مفهومی می‌تواند داشته باشد. آیا به‌کار بردن آن در اینجا درست است یا نه؟! با وجود این و با تاریخچه‌ای که بر این واژه گذشته، اصطلاح «تلفیقی» وارد تمامی سبک‌­ها شده و آنچه در موسیقی شاهد آن هستیم، در دیگر سبک­‌ها نیز تا حدود زیادی مشاهده می‌شود. در دوره‌ای که سبک‌­ها در مسیری از یکنواختی بودند، این واژه با ورودش تازگی و تنوعی ایجاد کرد و این تنوع با استقبال دنبال‌کنندگان این سبک­‌ها همراه شد و شاید این مهم‌ترین دلیل همه‌گیر شدن این واژه باشد؛ اما دلیل دیگری نیز می‌توان تصور کرد و آن نبودِ گروه‌بندی و طبقه‌بندی مناسب و دقیق در هر سبک است. در ایران نیز بنا به دلایل مختلف بسیاری از سبک‌ها شناخته‌شده نیستند و همین باعث شده است که بسیاری از آثار موسیقی که ممکن است چندان ربطی هم به این دسته‌بندی نداشته ‌باشند به گروه تلفیقی راه پیدا کنند.

پریا مراقبی

شماره ۱۶۷

آلبوم 9:40پریا مراقبیجَز آزادجَز فیوژنجَز کلاسیکشماره ۱۶۷ هنر موسیقیفیوژنماهان میرعربموسیقی تلفیقینقدنقد آلبوم

چگونگی انتخاب پیانو

پیانوهای الکترونیکی، دیواری و رویال

علاقه‌مندان، هنرجویان و حتی نوازنده‌های پیشرفته، همواره با مشکل انتخاب بین مدل‌های مختلف پیانو مواجه هستند. مواردی از قبیل کیفیت صدا، تعمیر و نگهداری، زیبایی، قیمت و... کار انتخاب ساز مناسب را دشوار می‌کند. با توجه به پیشرفت روز‌افزون تکنولوژی و بهتر شدن کیفیت ساخت و همچنین برطرف کردن نقایص موجود در پیانوها، رقابت بین شرکت‌های سازنده و فروشنده‌ها بسیار نزدیک شده است و همین امر باعث سردرگمی بیشتر علاقه‌مندان این ساز می‌شود. در این مطلب سعی شده تا در ارتباط با ویژگی‌ها، مزایا و معایب هر دسته و مقایسه‌ای بین عملکرد و سازوکار آن‌ها اشاره شود تا علاقه‌مندان بتوانند در انتخاب ساز با دقت بیشتری تصمیم بگیرند.

مهران وکیل‌ها

شماره ۱۶۷

پیانوپیانو الکترونیکیپیانو دیواریپیانو رویالشماره ۱۶۷ هنر موسیقیمهران وکیل‌ها

اینستاگرام‌نوازی

حکایت موسیقی در فضای مجازی

حكایت اینترنت، فضای مجازی و شبكه‌های اجتماعی، خودْ داستانی است مفصل و پر از پدیده‌ها و رویدادهای نوظهور كه مانند آن را نه قبلاً دیده بودیم یا حتی تصورش را می‌کردیم و تشبیه اغراق‌آمیزی نخواهد بود اگر آن را به یك گردباد هولناك تشبیه كنیم؛ زیرا همچون گردبادی مهیب به هیچ جنبه‌ای از زندگی انسان امان نداده و همۀ ابعاد زندگی بشری را درنوردیده است. اینكه بررسی شود كه میزان تأثیر این پدیده بر بخش‌های گوناگون زندگی انسان چه بوده، نه مجالش در این مختصر هست و در نه در حد دانش و سواد من؛ اما بدون تردید اینترنت به زندگی بشری رنگی تازه بخشیده و به اعتقاد من مهم‌ترین اختلاف نسل امروز و دیروز ریشه در بهره‌مندی از این فناوری دارد.
در ایران هم مانند دیگر كشورها اینترنت و فرزندان قلدرش، یعنی شبكه‌های اجتماعی كه می‌توان مهم‌ترین آن‌ها را «تلگرام» و «اینستاگرام» برشمرد، مردم را از پیر‌و‌جوان و زن‌و‌مرد اسیر، شیفته و وابستۀ خود کرده و به تغییرات زیادی در خیلی از عرصه‌ها منجر شده است و اثرات خوب و بدش كم نیستند. خیلی‌ها از آن درآمد‌زایی كردند و می‌كنند (درآمدهای حتی كلان و در بیشتر موارد نوش جانشان!) خیلی بسیاری هم با آن به شهرت رسیدند (كاری ندارم كه چه كار كردند)، خیلی‌ها از طریق آن با‌هم ازدواج كردند (كاری به عاقبتش ندارم!) و خیلی كارهای دیگر که خودتان بهتر از من می‌دانید. در‌این‌بین، موسیقی هم از این گردباد بی‌نصیب نماند و سهمی را از آن خود كرد.
بیشتر

رامتین نظری‌جو

شماره ۱۶۷

اینستاگرام‌نوازیرامتین نظری‌جوشماره ۱۶۷ هنر موسیقیموسیقی در فضای مجازی

صداقتی بی‌بدیل

معرفی آلبوم آرزو با همکاری دلبر حکیم‌آوا و مسعود فصیحی

دهم شهریور سال جاری، انتشارات «فرهنگ» میزبان برگزاری رونمایی از آلبوم «آرزو» با صدای مسعود فصیحی و پیانوی دلبر حکیم‌آوا بود که در کنار این مراسم مسعود فصیحی، خوانندۀ آلبوم و علی احمدزاده، پیانیست و تنظیم‌کنندۀ یکی از قطعات این آلبوم، سخنرانی کوتاهی دربارۀ اثر داشت. آلبوم «آرزو» که شاید در نوع خود از نخستین آلبوم‌های سبک آواز کلاسیک اپرایی به همراهی پیانو در ایران باشد، شامل باز‌اجرای مجموعه‌ای از آثار ماندگار موسیقی کلاسیک آذریِ ایرانی و آذریِ جمهوری آذربایجان، آثار فاخر فارسی، برگردان به فارسی و باز‌اجرای یک ترانۀ مشهور فیلم است. همکاری دوستانۀ یک پیانیست سولیست بین‌المللی و شناخته‌شدۀ خارجی با یک خوانندۀ ایرانی یکی از نکات قابل توجه این آلبوم است زیرا در دوئت‌های خواننده و پیانو، روال متداول استفاده از پیانیست‌های آکومپانیست [همراهی‌کننده] است، بنابراین همکاری یک پیانیست سولیت برای همراهی خواننده اتفاقی است که به‌خودی‌خود جالب توجه است و این مسئله در کنار این واقعیت که این پیانیست تک‌نواز تاجیکستانی در انتخاب آثار و همکاری بسیار سخت‌گیر است، اهمیت بیشتری پیدا می‌کند.
آلبوم آرزواهدا سلطانعلی‌زادهدلبر حکیم‌آوارونمایی آلبومشماره ۱۶۷ هنر موسیقیعلی احمدزادهگزارشمسعود فصیحیموسیقی آذری جمهوری آذربایجانموسیقی ایرانیموسیقی کلاسیک آذری ایرانی

تنیدن گوشه‌هایی از سبک‌های راک، فانک و آفریقایی

مروری بر زندگی هنری جیمی پیج و گروه لِد زپلین

در نیمۀ دوم دهۀ شصت میلادی، نام سه نوازندۀ گیتار عالم‌گیر شد. جیمی پیج، جف بک و اریک کلاپتون که اتفاقاً هر سۀ آن‌ها در فاصلۀ ۱۹۶۴ عضو یک گروه انگلیسی به نام «یارد بردز» (پرندگان خانگی) بودند و به‌شدت به موسیقی بلوز گرایش داشتند. کلاپتون در سال‌های ۱۹۶۴ و ۱۹۶۵ گیتاریست این گروه بود. بعدتر در سال‌های ۱۹۶۶ و ۱۹۶۷ جیمی پیج و جف بک هم‌زمان در آن گروه بودند؛ اما در سال ۱۹۶۹ هیچ‌کدام از این سه نفر در یارد بردز نبودند و فعالیت گروه به حالت تعلیق درآمده بود. کلاپتون به گروه «جان مایال» پیوست، جف بک اقدام به ضبط آلبوم تک‌نوازی کرد و جیمی پیج به‌اتفاق یک خوانندۀ خوش‌صدا (رابرت پلنت)، یک نوازندۀ گیتاربیس (جان پل جونز) و یک طبال (جان بونهام) گروه «لد زپلین» را شکل داد. کلاپتون، پیج و جف بک هرکدام جداگانه در کارهای خود موفق بودند و آیندۀ درخشان‌تری در انتظار آن‌ها بود؛ البته ناگفته نماند که بعدها کلاپتون و پیج پرطرفدارتر از جف بک بودند.

محسن گلتاش

شماره ۱۶۷

اریک کلاپتونبلاک‌سبثجف بکجیمی پیجرولینگ استونشماره ۱۶۷ هنر موسیقیلِد زپلینمحسن گلتاشموسیقی بلوزموسیقی پاپموسیقی راکیارد بردز

غزل‌واره‎هایی برای چهارفصل

تفسیر کنسرتوی بهار از چهارفصل ویوالدی

آنتونیولوچو ویوالدی، ویلنیست و آهنگ‌ساز باروک، معروف به کشیشِ سُرخ‎مو، چهارم مارس ۱۶۷۸ در جمهوری ونیز به‌دنیا آمد. او بیش از پنجاه سال از عمر شصت‌سالۀ خود را در زادگاهش گذراند. ونیز، رگ حیاتی هنر ویوالدی محسوب می‌شد و از همین شهر بود که شهرت او به سراسر اروپا نفوذ کرد. نخستین معلم موسیقی ویوالدی، به‌ظاهر، پدرش بود که با جدیت به او مشق ویلن می‌داد و شغلی به‌عنوان نوازنده در کلیسایی کوچک برای فرزند خود دست‌و‌پا کرد. ویوالدی در‌این‌بین به آموزش ارگ پرداخت و مطالعات نظری خود در زمینۀ موسیقی را -احیاناً نزد لگرنتسی (مصنف اپرا)- ادامه داد.
در سال ۱۷۰۳ به کسوت کشیشی درآمد؛ ولی چیزی نگذشت که این پیشه را رها کرد و تمام وقت خود را صرف موسیقی کرد. دراین‌باره، روایتی‎ مشهور وجود دارد: «یکی از روزها که ویوالدیِ کشیش مشغول اجرای مراسم عشای ربّانی بود، ناگهان ایدۀ یک فوگ به ذهنش خطور کرد. او بلافاصله با ناتمام گذاشتن مراسم، محراب را ترک گفت و به صندوقخانۀ کلیسا رفت تا تِمی را که به ذهنش رسیده بود، بنویسد. پس از آن برگشت و مراسم را به‌پایان برد». این موضوع به هیئت تحقیق کلیسا گزارش شد و از‌آن‌پس او را از اجرای مراسم منع کردند. ویوالدی بیشتر دوران فعالیت خود را به‌عنوان نوازندۀ ویلن و آهنگ‌ساز در «کارگاه موسیقی نوانخانۀ پی‎یتا» که مخصوص نگهداری دختران بی‎سرپرست بود، گذراند و ضمن آموزش موسیقی به این دختران، به تصنیف آثار خود نیز می‌پرداخت. ویوالدی سرانجام، در ۲۸ ژوئن سال ۱۷۴۱ در وین چشم از جهان فرو بست.
بیشتر

محمد برفر

شماره ۱۶۷

آنتونیولوچو ویوالدیاپراباروکتصنیفتفسیر موسیقیچهارفصل ویوالدیشماره ۱۶۷ هنر موسیقیکنسرتوی بهارمحمد برفرنقد

کارتووونِ ماه (۱۱)

محمدرضا ثقفی

شماره ۱۶۷

شماره ۱۶۷ هنر موسیقیکارتون موسیقیکارتووونِ ماهکاریکاتور موسیقیمحمدرضا ثقفی