ای چرخ

مهدی ستایشگر

ای چرخ ز پویش تو بیزارم

از تیغ تو زخم‌ها به جان دارم

زین کلکِ بریده‌ل…

ای چرخ هنر موسیقی

حداقل چهار کارکتر وارد نماید!

به جهان خرّم از آنم که جهان خرّم از اوست

به جهان خرّم از آنم که جهان خرّم از اوست

مهدی ستایشگر

به مناسبت ۹ تیر زادروز همایون خرم

گفتم: «جناب خرم کلید کار کجاست و رمز امر چیست که سازنده‌ای هرچه بسازد مصداق زیبایی باشد؟» (شاید راضی نباشد به افشای گفته‌اش اما من ناگزیر از گفتنم)، گفت:‌ «به شما که همدرد مایید می‌گویم:‌ بشوی اوراق اگر همدرد مایی/ که درس عشق در دفتر نباشد، من نمی‌سازم، می‌سازند و به ما می‌دهند».

پس آشکار می‌شود تنها در اعتکاف‌های مرسوم و با طیلسانی ویژه و روشی تعریف‌شده، چنان‌که به ما می‌گویند نیست که سیم ارتباط معنوی انسان با سازندۀ اصلی و دسترسی به مناسک کشف و شهود وصل می‌شود، شاید هم اصل زیبا‌سازی را به کسی می‌آموزند و ما نمی‌دانیم. اما عبارت همایون خرم قابل اندیشه است که «من نمی‌سازم، می‌سازند و به ما می‌دهند» و البته در طی گفت‌و‌گوی با ایشان این روش الهام الحان به قلب هنرمندِ موسیقی‌دان کمی باز می‌شود. اما سخن ناگفته در این‌باره بسیار است که به وقت و در جای دیگر خواهم نوشت.

از میان گل‌هایی که در رهگذار عمر، در معرض عطرافشانی صبا بوده‌اند و بوی صبا گرفته‌اند، اِی… دو سه تنی بیش نمانده‌اند. کسائی و خرم و قنبری‌مهر و… اینان صبایی‌اند که عمرشان دراز باد. در محدودۀ سال‌های ۱۳۴۰ تا ۱۳۵۷ شمسی، خرم و تجویدی دو پدیدۀ آهنگ‌سازی کشور بوده‌اند. هر دو همه‌چیزدان، یعنی در موسیقی همه‌چیزدان، که البته «همه‌چیزدانی» به‌ندرت پیش می‌آید، یعنی در ساز تخصصی‌شان، آهنگ‌سازی، ردیف و خلاصه همه‌چیز آن روزها، جامعه، ردیف‌نوازی به روش معمول سال‌های ۱۳۵۲-۱۳۵۱ به بعد را برنمی‌تابید، مگر در کلاس‌هایِ موسیقی (آن‌هم بعضی از کلاس‌ها).

بعد از عارف و شیدا در یک بعد زمانی یک یا دو دهه سازندگی ملودی و سرایش شعر، در بداهه، موجب جفت‌شدن کلام و لحن به روشی گردید که بسیار موردپسند مردم قرار گرفت و این دو موسیقی‌دان برجسته با شیرین‌کاری‌های شاعرانه‌ی ترانه‌سرایانی چون رهی‌معیری، معینی‌کرمانشاهی، تورج نگهبان، بیژن ترقی و… کار آهنگ‌سازی به معنی و مفهوم آن ایام را به اوج بردند. آنان‌که با عمر مانند من هم‌ایام هستند، به‌یاد دارند ایام جنون را که: «خوش‌تر ز روزگار جنون روزگار نیست».

باری، که به‌هرحال در هیچ برهۀ زمانی در سال افتتاح رادیو به بعد، خلق کلام و لحن توسط شاعر و موسیقی‌دان با شناخت از احساس یکدیگر و ملاحظۀ شاعر و ترانه‌سرا به آنچه سرایندۀ آهنگ می‌خواهد در نظر داشته، مانند این حدود یک دهه‌ و نیم (۱۳۵۷-۱۳۴۰) نبوده است. در آن ایام خوش‌صدایان از مرد و زن، برای بالانشینی و اشتهار، کافی بود یکی از ترانه‌های خرم یا تجویدی را بخواند. آن روزها در صف خوانندگان آهنگ‌های خرم قرار گرفتن سرقفلی شغلی داشت! پیرنیا و همۀ اهالی شورای موسیقی رادیو می‌دانستند خرم در کجا جای ترانه‌سازی قرار دارد. خرم خود مسائل تاریخی کارش را در همین گفت‌و‌گو بازگفته است، من از دوران سختی می‌گویم که موسیقی‌ستیزی تکلیف و خودنمایی محسوب نمی‌شد.

از ویژگی‌های اخلاقی همایون خرم چه بگویم که بسیار مؤدب و وقت‌شناس است. اهل غیبت هنری هم نیست. اهل باطن است و به حضور پیری در قلبِ عقلش معتقد. بگذار آنچه را به تجربه دریافته‌ام بگویم، شاگردان صبا، در کنار آموخته‌های خود گویی دوره‌ی آموزش ادب و فرهنگ و از همه مهم‌تر تواضع می‌دیدند و البته هریک به فراخور ظرفیت از آن سرچشمه برداشت می‌کردند. خرم به دعوت بسیاری از جوانان لبیک می‌گوید، برای گفت‌وگو با کسانی که از او وقت می‌خواهند، به‌اصطلاح کلاس نمی‌گذارد (آخر بعضی‌ها می‌گویند، اول نامتان را ایمیل کنید تا اگر استاد (!) خواستند با شما تماس بگیرند و حالا اگر تو نتوانی به هر مناسبتی ایمیل بفرستی و بخواهی مانند گذشته‌های ایام رفاقت و پیش از «استادی!» با تلفن حال دوستی را بپرسی، مشکل ایمیل ندانستن پیدا می‌کنی!!)

خرم متواضع است، حتی به کنسرت کسانی که تو باور نداری می‌رود و شاگردان را تشویق می‌کند. او هرگز به وزیری نامه نمی‌نویسد تا خودش را گوشزد کند و با وزیر هم‌عکس ‌شدن را افتخار نمی‌داند. او برای مجلس رونمایی از کتاب خاطراتش، به تک‌تک دوستانش جداگانه تلفن و از آن‌ها دعوت می‌کند، به همین دلیل حتی من که به علت کارهای جنبی در مجالس کمتر حضور پیدا می‌کنم، با افتخار به خدمتشان رفتیم و می‌رویم.

وقتی برایش هدیه‌ای می‌فرستی، گوش می‌کند، نگاه می‌کند و اگر کتاب باشد بعد از تورق مطالعه‌ای هم می‌کند، آن وقت بعد ازدو سه روز تا یک هفته، شخصاً به تو زنگ می‌زند و بعد از تشکر نظرش را در مورد کار تو می‌گوید. وقتی کتاب رباب رومی به دستش رسیده بود، تلفن کرد و بعد از مراتب تواضع، فرمود: «من بر این باورم که تو از همان قبیله‌ای که در ابتدای کتاب در مورد مادرتان نوشته‌اید، کمک معنوی گرفته‌اید». یکی از نشانه‌های برجستگی شاگردان صبا اینکه آن‌ها به مناسبت طی طریق در ایامی استثنایی در تجمع اهل هنر در ایام ابوالحسن‌خان صبا و بعد از او تا دهه‌های بعد مفتخر به هم‌نشینی بزرگانی از هنرهای مختلف شده‌اند، نشست و برخاست با خالقی و رهی و ملاح و صبا و تجویدی و فرزانه و ده‌ها برجسته‌ی دیگر که در یک بُعد زمانی گرد هم آمدند، انسان را به یاد یکصد سال حیات ادبی ایران زمان مولانا می‌اندازد که در آن یک قرن بی‌تردید قرن عجایب هنری و ادبی و عرفانی بوده است. درمقالۀ «پژوهشی در شرح‌نویسی بر مثنوی مولانا» در فصلنامۀ بخارا نوشته‌ام: «اگر قرنی را که مولانا در آن می‌زیسته، بزرگ‌ترین و عظیم‌ترین قرون تاریخ فرهنگ عرفانی اسلامی بدانیم، زیاد دور نرفته‌ایم» و حال در دهه‌های ۱۳۲۰ تا ۱۳۵۵ را می‌توان دهه‌های هنری‌فرهنگی دانست. کافی است حتی یک نگاه به اسامی بزرگانی بیندازیم که در این چند دهه زیسته‌اند و طبعاً فضای تنفسی آن‌ها به یکدیگر تأثیر داشته است.

* مقدمۀ گفت‌وگو با همایون خرم، انتشار در شمارۀ ۱۰۸ هنر موسیقی، سال سیزدهم، خرداد ۱۳۸۹

عکس: همایون خرم و مهدی ستایشگر، عکاس: مرجان خسرونژاد

مکتب استاد؛ سروده‌ای برای فرامرز پایور

مکتب استاد؛ سروده‌ای برای فرامرز پایور

مهدی ستایشگر

به مناسبت ۱۸ آذر سالروز درگذشت استاد فرامرز پایور 

سروده‌ای برای فریدون مشیری

سروده‌ای برای فریدون مشیری

مهدی ستایشگر

به مناسبت سوم آبان سالروز درگذشت فریدون مشیری 

گذری کوتاه بر شیوۀ سنتورنوازی پرویز مشکاتیان

گذری کوتاه بر شیوۀ سنتورنوازی پرویز مشکاتیان

آروین صداقت‌کیش

مرثیه‌ای فنی برای یک سنتورنواز

سروناز؛ غزلی برای پرویز مشکاتیان

سروناز؛ غزلی برای پرویز مشکاتیان

مهدی ستایشگر